English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under reinforced U کم ارماتورگذاری شده
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
spare U اضافه
extra <adj.> U اضافه
special <adj.> U اضافه
increase U اضافه
plusage U اضافه
plussage U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
excesses U اضافه
spared U اضافه
extra U اضافه
extras U اضافه
addition U اضافه
additions U اضافه
surpluses U اضافه
extra- U اضافه
increased U اضافه
increases U اضافه
increscent U اضافه
overplus U اضافه
in a. to U به اضافه
surplus U اضافه
excess U اضافه
augmentation U اضافه
adds U اضافه کردن
gen U حالت اضافه
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
superimposable U اضافه شدنی
superimposable U قابل اضافه
budget surplus U اضافه بودجه
preposition U حرف اضافه
affixed U اضافه نمودن
overpotential U اضافه ولتاژ
adding U اضافه کردن
add U اضافه کردن
excess luggage U اضافه بار
affix U اضافه نمودن
per U حروف اضافه
imburse U اضافه کردن
margin product U اضافه محصول
exeed U اضافه شدن از
excess U اضافه مازاد
over load U اضافه بار
excess price U اضافه قیمت
overloads U اضافه بار
excesses U اضافه مازاد
overproduction U اضافه تولید
added to that U اضافه بران
affixes U اضافه نمودن
step up U اضافه کردن
overcharging U اضافه هزینه
overcharges U اضافه هزینه
overloads U اضافه فرفیت
overcharged U اضافه هزینه
overcharge U اضافه هزینه
eke U اضافه کردن بر
salary increase U اضافه حقوق
possessive U حالت اضافه
possessives U حالت اضافه
overvoltage U اضافه ولتاژ
affixing U اضافه نمودن
overload U اضافه بار
overload U اضافه فرفیت
service charge U اضافه کار
prepositions U حرف اضافه
added U اضافه شده
genitive U حالت اضافه
overtimer U اضافه کار کن
overloaded U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
surtax U اضافه مالیات
access U الحاق اضافه
widening U اضافه پهنا
accesses U الحاق اضافه
accessing U الحاق اضافه
what is more <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
overdrafts U اضافه برداشت
overshoot U اضافه جهش
on top of that <adv.> U اضافه بر این
overshooting U اضافه جهش
overdraft U اضافه برداشت
overshoots U اضافه جهش
overpopulation U اضافه جمعیت
on to <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
additionally <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
besides <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
overtime U اضافه کار
furthermore <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overtime U اضافه کاری
in addition <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
overloading U اضافه بارگذاری
overloading U اضافه بار
overloading U اضافه فرفیت
surcharge U اضافه بها
surcharge U اضافه بار
surcharges U اضافه بار
surcharges U اضافه بها
premium U اضافه ارزش
add U اضافه کردن
premiums U اضافه ارزش
accessed U الحاق اضافه
append U اضافه کردن
overloading U بارگذاری اضافه
subjoin U اضافه کردن
over time pay U پول اضافه کار
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
prepositionally U بطور حرف اضافه
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
repositional U مانند حرف اضافه
effusions U اضافه جریان بزور
effusion U اضافه جریان بزور
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
play down U بازی در وقت اضافه
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
extra bed U تخت خواب اضافه
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
overload principle U اصل اضافه باری
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
add in memory اضافه کردن به حافظه
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
overdraw U اضافه برداشت کردن
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
over time pay U مزد اضافه کاری
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
increment U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
cost and frieght U قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
c i f U قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
increments U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
addend U عدد اضافه شده به حاصل در جمع
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
eager beaver <idiom> U شخص همیشه داوطلب کار اضافه
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
extras U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
odd man out <idiom> U آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
extra- U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
dopant U مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com