Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
constitutionalism
U
اصول مشروطیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
Other Matches
constitutionality
U
مشروطیت
constitutionalism
U
مشروطیت
fourth estate
U
رکن چهارم مشروطیت
constitution
U
مشروطیت اساسنامه و نظامنامه
constitutions
U
مشروطیت قانون اساسی
constitutions
U
مشروطیت اساسنامه و نظامنامه
constitution
U
مشروطیت قانون اساسی
unconstitutional
U
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
nitty-gritty
U
اصول
ism
U
: اصول
teaching
U
اصول
teachings
U
اصول
ism
U
اصول
roots
U
اصول
principles
U
اصول
root
U
اصول
tenet
U
اصول
technic
U
اصول
doctrines
U
اصول
doctrine
U
اصول
principles of economy
U
اصول اقتصاد
prineipal parts
U
اصول فعل
chung shin
U
اصول تکواندو
copernician system
U
اصول کپرنیک
nazism
U
اصول نازی
neodoxy
U
اصول نوین
theory
U
اصول نظری
principles of religion
U
اصول مذهب
abolitionist
U
اصول بردگی
theories
U
اصول نظری
principles of economics
U
اصول اقتصاد
denial measures
U
اصول ممانعت
economic principles
U
اصول اقتصادی
accounting principles
U
اصول حسابداری
creationism
U
اصول افرینش
general principles
U
اصول کلی
kinesiology
U
اصول مکانیزم
monopolism
U
اصول انحصار
monopolosm
U
اصول انحصار
mormonism
U
اصول mormon ها
mutualism
U
اصول همکاری
naziism
U
اصول نازی
politics
U
اصول سیاسی
methodology
U
علم اصول
methodologies
U
علم اصول
banking principles
U
اصول بانکداری
rational principle
U
اصول عقلیه
dogmas
U
اصول عقاید
dogma
U
اصول عقاید
grimacing
U
ادا و اصول
tenet
U
اصول مرام
systems
U
اصول وجود
systems
U
روش اصول
system
U
اصول وجود
system
U
روش اصول
grimaces
U
ادا و اصول
grimaced
U
ادا و اصول
grimace
U
ادا و اصول
modernism
U
اصول امروزی
doctrines
U
اصول حکمت
doctrine
U
اصول حکمت
tenets
U
اصول مسلم
technological
U
اصول فنی
roots and branches
U
اصول وفروع
functional
U
اصول مبادی
technologically
U
اصول فنی
technics
U
اصول فنی
relativity principles
U
اصول نسبیت
communism
U
اصول اشتراکی
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
principles of economics
U
اصول علم اقتصاد
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
democratism
U
اصول حکومت ملی
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
hedonics
U
اصول خوشی ولذت
hierarchism
U
اصول سلسله مراتب
to pull a wry face
U
اداو اصول دراوردن
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
pauli
U
اصول مذهبی پولس
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
mutualist
U
طرفدار اصول همدستی
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
manichaeanism
U
اصول فلسفه مانی
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
image shearing principle
U
اصول برش تصویر
household art
U
اصول خانه داری
principles of islamic economics
U
اصول اقتصاد اسلامی
individualism
U
اصول استقلال فردی
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
scientifically
U
موافق اصول علمی
musically
U
مطابق اصول موسیقی
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
mouth
U
ادا و اصول در اوردن
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
technically
U
مطابق اصول فنی
mouthed
U
ادا و اصول در اوردن
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
mouthing
U
ادا و اصول در اوردن
mouths
U
ادا و اصول در اوردن
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
rationale
U
توضیح اصول عقاید
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
principled
U
دارای اصول وعقاید
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
probity
U
پیروی دقیق از اصول
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
asceticism
U
اصول ریاضت و مرتاضی
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
Protestantism
U
اصول ایین پروتستانت
modernism
U
اصول تجدد نوگرایی
code of procedure
U
قانون اصول محاکمات
techniques
U
اصول مهارت روش فنی
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
they are t of their doctrines
U
موافب اصول خودمی باشند
principled
U
اصولی پای بند اصول
they are t of their doctrines
U
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
the low of criminal procedure
U
قانون اصول محاکمات جزایی
technique
U
اصول مهارت روش فنی
unmorality
U
عدم مراعات اصول اخلاقی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
modernist
U
هوا خواه اصول امروزی
modernists
U
هوا خواه اصول امروزی
rascalism
U
اصول بی شرفی وحقه بازی
sanitation
U
مراعات اصول بهداشت بهسازی
revivalist movement
U
جنبش اصول بیداری مذهبی
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
feudalist
U
طرفدار اصول ملوک الطوایف
anglicanism
U
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
encyclopaedism
U
اصول نویسندگان دایره المعارف
evolutionism
U
اصول ترقی و تکامل تدریجی
accidence
U
حادثه اصول صرف و نحو
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
independency
U
اصول استقلال کلیساهای محلی
kinesiological principle
U
اصول حرکت شناختی بدن
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
democratically
U
بر طبق اصول حکومت ملی
collectivist
U
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
spiritualists
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualist
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
convictism
U
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
feudalism
U
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
accounting
U
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
idols of the theatre
U
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
fusionist
U
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
ground
U
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
prettyism
U
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
to preach moral principles
U
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
individualism
U
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
U
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
physico theology
U
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
presbyteral
U
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
toryism
U
اصول وعقاید حزب محافظه کار
insurrectionism
U
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
time the essence of the contract
U
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
ultimogeniture
U
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
EBNF
U
روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
methodize
U
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
thermostatics
U
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
gymnosophy
U
اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
This is contray to all moral principles ( codes ) .
U
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
scholastically
U
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
neological
U
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
phonetic system of spelling
U
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
doctrinaire
U
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
preferentialism
U
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
irrationlism
U
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
machiavellism
U
اصول عقایدماکیاولی فیلسوف وسیاستمدار ایتالیایی قرن 51که فلسفه استبداد جدید نیزنامیده میشود
scientific socialism
U
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com