Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accounting principles
U
اصول حسابداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
accounting
U
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
Other Matches
cost accounting
U
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
cost accounting
U
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
current cost accounting
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
accountancy
U
حسابداری
bookwork
[bookkeeping]
U
حسابداری
[حسابداری]
accounting
U
حسابداری
cost accounting
U
حسابداری
book keeping
U
حسابداری
[حسابداری]
accountancy
U
حسابداری
[حسابداری]
accounting
U
حسابداری
[حسابداری]
accounting price
U
قیمت حسابداری
tally sheet
U
کاربرگ حسابداری
accounting system
U
نظام حسابداری
accounting system
U
سیستم حسابداری
accounting profit
U
سود حسابداری
accounting machine
U
ماشین حسابداری
vouchers
U
سند حسابداری
voucher
U
سند حسابداری
single entry
U
حسابداری فردی
single entry
U
حسابداری ساده
stock accounting
U
حسابداری موجودی
inflation accounting
U
حسابداری تورمی
double entry bookkeeping
U
حسابداری دوبل
national accounting
U
حسابداری ملی
comptroller
U
بازرس حسابداری
sales accounting
U
حسابداری فروش
accounting profit
سود از دیدگاه حسابداری
accountable depot
U
مرکز نگهداری سوابق حسابداری
accounting package
U
بسته پیش نوشته حسابداری
modular accounting package
U
برنامه پیش نوشته حسابداری واحدی
integrated accounting package
U
بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
current purchasing power
U
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
accounts package
U
نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
accounting package
U
نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
credits
U
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
crediting
U
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credited
U
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credit
U
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
corporate model
U
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
tenet
U
اصول
ism
U
اصول
ism
U
: اصول
doctrine
U
اصول
technic
U
اصول
doctrines
U
اصول
teaching
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
teachings
U
اصول
roots
U
اصول
root
U
اصول
principles
U
اصول
grimace
U
ادا و اصول
relativity principles
U
اصول نسبیت
kinesiology
U
اصول مکانیزم
rational principle
U
اصول عقلیه
prineipal parts
U
اصول فعل
grimaced
U
ادا و اصول
grimaces
U
ادا و اصول
grimacing
U
ادا و اصول
system
U
روش اصول
systems
U
روش اصول
systems
U
اصول وجود
technological
U
اصول فنی
technologically
U
اصول فنی
denial measures
U
اصول ممانعت
roots and branches
U
اصول وفروع
economic principles
U
اصول اقتصادی
creationism
U
اصول افرینش
technics
U
اصول فنی
modernism
U
اصول امروزی
doctrines
U
اصول حکمت
general principles
U
اصول کلی
copernician system
U
اصول کپرنیک
principles of religion
U
اصول مذهب
constitutionalism
U
اصول مشروطیت
principles of economy
U
اصول اقتصاد
chung shin
U
اصول تکواندو
system
U
اصول وجود
banking principles
U
اصول بانکداری
communism
U
اصول اشتراکی
abolitionist
U
اصول بردگی
politics
U
اصول سیاسی
methodology
U
علم اصول
methodologies
U
علم اصول
functional
U
اصول مبادی
mutualism
U
اصول همکاری
theory
U
اصول نظری
theories
U
اصول نظری
tenet
U
اصول مرام
naziism
U
اصول نازی
nazism
U
اصول نازی
neodoxy
U
اصول نوین
dogma
U
اصول عقاید
doctrine
U
اصول حکمت
tenets
U
اصول مسلم
dogmas
U
اصول عقاید
monopolosm
U
اصول انحصار
principles of economics
U
اصول اقتصاد
mormonism
U
اصول mormon ها
monopolism
U
اصول انحصار
principles of islamic economics
U
اصول اقتصاد اسلامی
manichaeanism
U
اصول فلسفه مانی
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
Protestantism
U
اصول ایین پروتستانت
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
pauli
U
اصول مذهبی پولس
hedonics
U
اصول خوشی ولذت
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
principles of economics
U
اصول علم اقتصاد
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
image shearing principle
U
اصول برش تصویر
household art
U
اصول خانه داری
hierarchism
U
اصول سلسله مراتب
mutualist
U
طرفدار اصول همدستی
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
individualism
U
اصول استقلال فردی
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
musically
U
مطابق اصول موسیقی
principled
U
دارای اصول وعقاید
mouthing
U
ادا و اصول در اوردن
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
technically
U
مطابق اصول فنی
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
probity
U
پیروی دقیق از اصول
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
mouth
U
ادا و اصول در اوردن
mouthed
U
ادا و اصول در اوردن
mouths
U
ادا و اصول در اوردن
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
scientifically
U
موافق اصول علمی
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
asceticism
U
اصول ریاضت و مرتاضی
rationale
U
توضیح اصول عقاید
modernism
U
اصول تجدد نوگرایی
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
democratism
U
اصول حکومت ملی
to pull a wry face
U
اداو اصول دراوردن
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
code of procedure
U
قانون اصول محاکمات
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
sanitation
U
مراعات اصول بهداشت بهسازی
unmorality
U
عدم مراعات اصول اخلاقی
they are t of their doctrines
U
موافب اصول خودمی باشند
they are t of their doctrines
U
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
the low of criminal procedure
U
قانون اصول محاکمات جزایی
revivalist movement
U
جنبش اصول بیداری مذهبی
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
rascalism
U
اصول بی شرفی وحقه بازی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
principled
U
اصولی پای بند اصول
kinesiological principle
U
اصول حرکت شناختی بدن
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
spiritualist
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
independency
U
اصول استقلال کلیساهای محلی
accidence
U
حادثه اصول صرف و نحو
collectivist
U
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
anglicanism
U
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
feudalist
U
طرفدار اصول ملوک الطوایف
modernists
U
هوا خواه اصول امروزی
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
encyclopaedism
U
اصول نویسندگان دایره المعارف
technique
U
اصول مهارت روش فنی
democratically
U
بر طبق اصول حکومت ملی
techniques
U
اصول مهارت روش فنی
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
evolutionism
U
اصول ترقی و تکامل تدریجی
modernist
U
هوا خواه اصول امروزی
idols of the theatre
U
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
to preach moral principles
U
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
convictism
U
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
fusionist
U
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
toryism
U
اصول وعقاید حزب محافظه کار
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
physico theology
U
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
ground
U
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com