English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
independency U اصول استقلال کلیساهای محلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
individualism U اصول استقلال فردی
autonomy U استقلال محلی محدود
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
south american revolution U انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
communion-table U [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
coretti U [گالری شبیه جعبه نمایش در کلیساهای سبک باروک]
bitblt U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
iconostasis U [پرده ای بین جایگاه مقدس و فضای اصلی در کلیساهای ارتدکس یونان و روسیه]
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
transylvania U فرش ترانسیلوانیا [ریشه اصلی آن مربوط به ترکیه می باشد که بیشتر برای کلیساهای رومانی و مجارستان بافته شده.]
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
local procurement U تدارک محلی فراورده محلی
localism U ایین محلی علاقه محلی
local posts U پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
independency U استقلال
freedom U استقلال
freedoms U استقلال
indpendence U استقلال
independence U استقلال
self support U استقلال مالی
autarky U استقلال اقتصادی
algorithmic independence U استقلال الگوریتمی
dependance U عدم استقلال
proclamation of independence U اعلان استقلال
economic independence U استقلال اقتصادی
discourses U قدرت استقلال
discourse U قدرت استقلال
dependence U عدم استقلال
privacy U استقلال پیام
Independence Day U روز استقلال
autonomy U استقلال داخلی
device independence U استقلال دستگاه
data independence U استقلال داده ها
platform independence U استقلال پایهای
individualistic U مبنی بر استقلال تکی
autarchical U دارای استقلال اقتصادی
autarkical U دارای استقلال اقتصادی
autonomist U طرفدار استقلال داخلی
linear independence U استقلال خطی [ریاضی]
Soc U اصل استقلال قاضی
precocial U دارای استقلال ازهنگام تولد
communalistic U مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
particularism U اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
nationalist U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
nitty-gritty U اصول
principles U اصول
root U اصول
teaching U اصول
technic U اصول
roots U اصول
tenet U اصول
doctrines U اصول
teachings U اصول
doctrine U اصول
ism U اصول
ism U : اصول
economic principles U اصول اقتصادی
copernician system U اصول کپرنیک
principles of economics U اصول اقتصاد
creationism U اصول افرینش
modernism U اصول امروزی
principles of economy U اصول اقتصاد
chung shin U اصول تکواندو
doctrines U اصول حکمت
functional U اصول مبادی
general principles U اصول کلی
doctrine U اصول حکمت
communism U اصول اشتراکی
tenet U اصول مرام
systems U اصول وجود
systems U روش اصول
system U اصول وجود
system U روش اصول
grimacing U ادا و اصول
grimaces U ادا و اصول
grimaced U ادا و اصول
grimace U ادا و اصول
constitutionalism U اصول مشروطیت
technological U اصول فنی
technologically U اصول فنی
principles of religion U اصول مذهب
prineipal parts U اصول فعل
neodoxy U اصول نوین
nazism U اصول نازی
accounting principles U اصول حسابداری
dogmas U اصول عقاید
politics U اصول سیاسی
abolitionist U اصول بردگی
naziism U اصول نازی
monopolism U اصول انحصار
technics U اصول فنی
mutualism U اصول همکاری
monopolosm U اصول انحصار
mormonism U اصول mormon ها
kinesiology U اصول مکانیزم
methodology U علم اصول
methodologies U علم اصول
tenets U اصول مسلم
relativity principles U اصول نسبیت
rational principle U اصول عقلیه
roots and branches U اصول وفروع
theories U اصول نظری
banking principles U اصول بانکداری
dogma U اصول عقاید
denial measures U اصول ممانعت
theory U اصول نظری
household art U اصول خانه داری
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
democratism U اصول حکومت ملی
manichaeanism U اصول فلسفه مانی
counter current principle U اصول جریان متقابل
monarchism U اصول سلطنت مستقل
economization U رعایت اصول اقتصادی
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
code of procedure U قانون اصول محاکمات
ex post facto U شامل اصول گذشته
image shearing principle U اصول برش تصویر
rationale U توضیح اصول عقاید
anticonstitutional U مخالف اصول مشروطیت
anomy U بی توجهی به اصول دین
anomie U بی توجهی به اصول دین
musically U مطابق اصول موسیقی
gradualism U رعایت اصول تدریج
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
Catholicism U اصول مذهب کاتولیکی
scientifically U موافق اصول علمی
revivalism U اصول بیداری مذهبی
asceticism U اصول ریاضت و مرتاضی
fourteen points U اصول چهارده گانه
civil procedure U اصول محاکمات حقوقی
moralist U معتقد به اصول اخلاق
moralists U معتقد به اصول اخلاق
mouth U ادا و اصول در اوردن
mouthed U ادا و اصول در اوردن
mouthing U ادا و اصول در اوردن
hedonics U اصول خوشی ولذت
mouths U ادا و اصول در اوردن
hierarchism U اصول سلسله مراتب
technically U مطابق اصول فنی
pauli U اصول مذهبی پولس
mutualist U طرفدار اصول همدستی
telephone switching technique U اصول اتصالات تلفنی
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
principled U دارای اصول وعقاید
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
Protestantism U اصول ایین پروتستانت
principle of civil litigation U اصول محاکمات مدنی
planning principles U اصول برنامه ریزی
to pull a wry face U اداو اصول دراوردن
principle of criminal procedure U اصول محاکمات جزائی
liberalism U اصول ازادی خواهی
psychologism U پیروی از اصول روانی
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
principles of economics U اصول علم اقتصاد
probity U پیروی دقیق از اصول
fascism U اصول عقاید فاشیست
principles of islamic economics U اصول اقتصاد اسلامی
modernism U اصول تجدد نوگرایی
rascalism U اصول بی شرفی وحقه بازی
spiritualist U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
accidence U حادثه اصول صرف و نحو
they are t of their doctrines U موافب اصول خودمی باشند
democratically U بر طبق اصول حکومت ملی
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
kinesiological principle U اصول حرکت شناختی بدن
they are t of their doctrines U اصول خودرامحکم نگاه می دارند
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
the low of criminal procedure U قانون اصول محاکمات جزایی
collectivist U هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
modernists U هوا خواه اصول امروزی
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
principled U اصولی پای بند اصول
feudalist U طرفدار اصول ملوک الطوایف
hockey U چوگان بازی با اصول فوتبال
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
evolutionism U اصول ترقی و تکامل تدریجی
encyclopaedism U اصول نویسندگان دایره المعارف
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
revivalist movement U جنبش اصول بیداری مذهبی
technique U اصول مهارت روش فنی
techniques U اصول مهارت روش فنی
modernist U هوا خواه اصول امروزی
illiberal U متعصب مخالف اصول ازادی
anglicanism U اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
sanitation U مراعات اصول بهداشت بهسازی
ground U بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com