English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (621 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
debug U اشکال زدایی کردن
debugged U اشکال زدایی کردن
debugs U اشکال زدایی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debug U اشکال زدایی
debugging U اشکال زدایی
debugs U اشکال زدایی
debugged U اشکال زدایی
debugging aids U ادوات اشکال زدایی
debugging aids U وسائل اشکال زدایی
debugging a program U اشکال زدایی یک برنامه
program debugging U اشکال زدایی برنامه
debug aids U ادوات اشکال زدایی
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
error trapping U اشتباه زدایی غلط زدایی
dehydroisomerization U همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
deskew U اریب زدایی کردن
desegregating U تفکیک زدایی کردن
desegregates U تفکیک زدایی کردن
defusing U تشنج زدایی کردن
de escalate U تشنج زدایی کردن
de-escalate U تشنج زدایی کردن
de-escalated U تشنج زدایی کردن
defuse U تشنج زدایی کردن
de-escalates U تشنج زدایی کردن
de-escalating U تشنج زدایی کردن
desegregate U تفکیک زدایی کردن
defused U تشنج زدایی کردن
defuses U تشنج زدایی کردن
desegregated U تفکیک زدایی کردن
discomfit U ایجاد اشکال کردن
To raise difficulties . To creat obstacles. U اشکال تراشی کردن
discomfited U ایجاد اشکال کردن
discomfiting U ایجاد اشکال کردن
debug U اشکال زدائی کردن
debugs U اشکال زدائی کردن
discomfits U ایجاد اشکال کردن
debugged U اشکال زدائی کردن
smoothest U صاف کردن بدون اشکال بودن
smooths U صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothed U صاف کردن بدون اشکال بودن
smooth U صاف کردن بدون اشکال بودن
bug U بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bugs U بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bugging U بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
graphs U اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
graph U اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
filling out U [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
utility U برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
deglaciation U یخ زدایی
dehydration U اب زدایی
de icing U یخ زدایی
demystify U راز زدایی
demystifies U راز زدایی
discoloration U رنگ زدایی
demystified U راز زدایی
disinhibition U بازداری زدایی
dispergation U لخته زدایی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
stain removed U لکه زدایی
accretion of silt U رسوب زدایی
decolonization U مستعمره زدایی
demagnetization U مغناطیس زدایی
desulphurizing U گوگرد زدایی
demystifying U راز زدایی
depolarization U قطبش زدایی
desalination U نمک زدایی
deoxygenation U اکسیژن زدایی
desalinization U نمک زدایی
desalting U نمک زدایی
demythologization U اسطوره زدایی
desegregation U جدایی زدایی
demodulation U تحمیل زدایی
detente U تشنج زدایی
desensitization U حساسیت زدایی
desulfurization U گوگرد زدایی
peptization U لخته زدایی
deculturation U فرهنگ زدایی
decolorization U رنگ زدایی
undoing U عمل زدایی
decarboxylation U کربوکسیل زدایی
decarbonylation U کربونیل زدایی
debug aids U ابزاراشکال زدایی
deamination U امین زدایی
dealkylation U الکیل زدایی
degasify U گاز زدایی
de escalation U تشنج زدایی
deforestation U جنگل زدایی
trubleshoot U عیب زدایی
troubleshoot U عیب زدایی
decoloration U رنگ زدایی
blanching U رنگ زدایی
genocide U نژاد زدایی
descaling U پوسته زدایی
sterilization U گند زدایی
deionization U یون زدایی
dehydrohalogenation U هیدروهالوژن زدایی
dehydrogenation U هیدروژن زدایی
decentralization U مرکزیت زدایی
dehumidification U رطوبت زدایی
unconditioning U شرطی زدایی
decolourization U رنگ زدایی
unlearning U یادگیری زدایی
desulfurization unit U واحد گوگرد زدایی
systematic desensitization U حساسیت زدایی منظم
hydrodesulfurizing U گوگرد زدایی با هیدروژن
acid depolarization U قطبش زدایی اسیدی
bleaching U رنگ زدایی الیاف
demagnetization factor U ضریب مغناطیس زدایی
demodulation U کشف تحمیل زدایی
pyrolytic dehydrogenation U هیدروژن زدایی تفکافتی
bleaching powder U گرد رنگ زدایی
dehydrocyclization U حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
traversing U اشکال
traverses U اشکال
traversed U اشکال
nodes U اشکال
traverse U اشکال
dead lock U اشکال
drawback U اشکال
node U اشکال
worriment U اشکال
drawbacks U اشکال
barely U با اشکال
spinosity U اشکال
disadvantage U اشکال
disadvantages U اشکال
bugs U اشکال
bugging U اشکال
nodus U اشکال
snaggy U پر اشکال
bug U اشکال
to make difficulties U اشکال تراشیدن
trouble shooting U رفع اشکال
troubleshooting U اشکال یابی
demurrable U اشکال کردنی
smooth delivery U تحویل بی اشکال
hardness U اشکال سفتی
baboons U اشکال مضحک
baboon U اشکال مضحک
nuclide U اشکال اتمی
fault description U توضیح اشکال
error description U توضیح اشکال
description of error U توضیح اشکال
defect description U توضیح اشکال
difficulties U اشکال زحمت
difficulty U اشکال زحمت
to tide over a difficulty U اشکال را بر طرف
burble U اشکال بی نظمی
burbled U اشکال بی نظمی
burbles U اشکال بی نظمی
burbling U اشکال بی نظمی
debugger U اشکال زدائی
debugger U اشکال یابی
diversely U به اشکال مختلف
debugging U اشکال زدائی
impediment U محظور اشکال
impediments U محظور اشکال
i can add rapidly U به اشکال ما افزود
geometric shapes U اشکال هندسی
geometrical figures U اشکال هندسی
forms of currency U اشکال پول
swarm U چندین اشکال برنامه
similar figures U اشکال همانندیا متشابه
handicaps U امتیاز دادن اشکال
to create a difficulty U اشکال پیش اوردن
wells U بدون اشکال اوه
well U بدون اشکال اوه
acataposis U اشکال عمل بلع
kaleidoscope U لوله اشکال نما
handicap U امتیاز دادن اشکال
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
swarmed U چندین اشکال برنامه
dysphagia U اشکال دربلعیدن غذا
swarms U چندین اشکال برنامه
debugger U برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
kaleidoscopes U لوله اشکال نما
To get into difficulties. U دچار اشکال شدن
bottle neck U مانع اشکال کار
There is the rub. U اشکال درهمین جااست
diversiform U دارای اشکال مختلف
dysphonia U اشکال در حرف زدن
pressed for time <idiom> U با اشکال وبه سختی وقت
add U قرار دادن اشکال کنار هم
adding U قرار دادن اشکال کنار هم
adds U قرار دادن اشکال کنار هم
filet U توری دارای اشکال مربع
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
proteus U خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
To put obstacles in the way. U سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
pattern U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pleomorphic U چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
patterns U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
primitive U برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
intarsia U منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
bioastronautics U مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
annular U وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
planimeter U دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
numerical indicator tube U هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
set U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
sets U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
tessellate U کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com