Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crave
U
اشتیاق داشتن
craved
U
اشتیاق داشتن
craves
U
اشتیاق داشتن
cravings
U
اشتیاق داشتن
hanker
U
اشتیاق داشتن
hankered
U
اشتیاق داشتن
hankers
U
اشتیاق داشتن
hunger
U
اشتیاق داشتن
hungered
U
اشتیاق داشتن
hungering
U
اشتیاق داشتن
hungers
U
اشتیاق داشتن
thirst
U
اشتیاق داشتن
to be thirsty
U
اشتیاق داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
long
U
:اشتیاق داشتن
long-
U
:اشتیاق داشتن
longed
U
:اشتیاق داشتن
longer
U
:اشتیاق داشتن
longest
U
:اشتیاق داشتن
longs
U
:اشتیاق داشتن
yearn
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearns
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
aspire
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspired
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspires
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspiring
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to yearn to
U
بکسی اشتیاق داشتن
Other Matches
aspirations
U
اشتیاق
raring
U
پر از اشتیاق
hungered
U
اشتیاق
longings
U
اشتیاق
hungering
U
اشتیاق
hungers
U
اشتیاق
hunger
U
اشتیاق
wistfulness
U
اشتیاق
appetite
U
اشتیاق
appetites
U
اشتیاق
aspiration
U
اشتیاق
lackadaisical
U
بی اشتیاق
enthusiasms
U
اشتیاق
hankering
U
اشتیاق
hankerings
U
اشتیاق
eagerness
U
اشتیاق
longing
U
اشتیاق
avidity
U
اشتیاق
anxiousness
U
اشتیاق
appetency
U
اشتیاق
lukewarm
U
بی اشتیاق
enthusiasm
U
اشتیاق
appetence
U
اشتیاق
desirability
U
درجه اشتیاق
anxieties
U
اشتیاق نگرانی
hunger for
U
اشتیاق به چیزی
breathlessly
U
با نهایت اشتیاق
enthusiasm
U
وجدوسرور اشتیاق
anxiety
U
اشتیاق نگرانی
keenness
U
اشتیاق ارزومندی
enthusiasms
U
وجدوسرور اشتیاق
heats
U
اشتیاق وهله
snap up
<idiom>
U
با اشتیاق گرفتن
thirst
U
ارزومندی اشتیاق
heat
U
اشتیاق وهله
kleptomania
U
میل و اشتیاق به دزدی
to groan for anything
U
اشتیاق یا ارزوی چیزیراداشتن
set-tos
U
با اشتیاق شروع کردن
set to
U
با اشتیاق شروع کردن
set-to
U
با اشتیاق شروع کردن
forwardness
U
اشتیاق شتاب زدگی
appetence or tency
U
اشتیاق خواهش طبیعی
solicitude
U
اشتیاق دقت زیاد
languishing
U
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishes
U
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languished
U
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languish
U
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
to p for
U
ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
passion
U
اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
rush
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
Hypergraphia
U
[حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
rushed
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing
U
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
fervor
U
حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour
U
حرارت شدید اشتیاق شدید
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
doubting
U
شک داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
possess
U
داشتن
possesses
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
possessing
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
lacked
U
کم داشتن
to have f.
U
تب داشتن
having
U
داشتن
to hold
U
داشتن
to have
U
داشتن
to possess
U
داشتن
owns
U
داشتن
owned
U
داشتن
own
U
داشتن
relieving
U
داشتن
relieves
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
have
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
owning
U
داشتن
doubted
U
شک داشتن
redolence
U
بو داشتن
doubt
U
شک داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
lack
U
کم داشتن
relieve
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
bears
U
در بر داشتن
want
U
کم داشتن
bear
U
در بر داشتن
bears
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
bear
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
figure on
اطمینان داشتن
contradict
U
تناقض داشتن با
resembled
U
شباهت داشتن
to hold
[to have]
U
نگه
[داشتن]
resemble
U
شباهت داشتن
implying
U
دلالت داشتن
stick up
U
برجستگی داشتن
protruding
U
برامدگی داشتن
resembles
U
شباهت داشتن
stick-up
U
برجستگی داشتن
imply
U
دلالت داشتن
exists
U
وجود داشتن
vibrates
U
ارتعاش داشتن
vibrate
U
ارتعاش داشتن
vibrating
U
ارتعاش داشتن
existed
U
وجود داشتن
tolerate
U
طاقت داشتن
tolerated
U
طاقت داشتن
exist
U
وجود داشتن
tolerates
U
طاقت داشتن
tolerating
U
طاقت داشتن
resembling
U
شباهت داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between.
U
تردید داشتن
occupying
U
مشغول داشتن
implies
U
دلالت داشتن
to be afraid
[of]
U
ترس داشتن
[از]
stick-ups
U
برجستگی داشتن
vibrated
U
ارتعاش داشتن
attends
U
حضور داشتن
disguised
U
نهان داشتن
bipolarity
U
داشتن دو قطب
fribble
U
لکنت داشتن
disguise
U
نهان داشتن
bestowon
U
ارزی داشتن
bear on
U
نسبت داشتن
gestate
U
در شکم داشتن
dubitation
U
گمان شک داشتن
to stop
[doing something]
U
نگاه داشتن
to think
[of]
U
عقیده داشتن
going to
U
قصد داشتن
hears
U
خبر داشتن
disguises
U
نهان داشتن
dubitation
U
تردید داشتن
differs
U
فرق داشتن
contradicts
U
تناقض داشتن با
abominate
U
تنفر داشتن
abominated
U
تنفر داشتن
abominates
U
تنفر داشتن
differing
U
فرق داشتن
abominating
U
تنفر داشتن
hear
U
خبر داشتن
dispateh
U
گسیل داشتن
differed
U
فرق داشتن
differ
U
فرق داشتن
disguising
U
نهان داشتن
have butterflies in one's stomach
U
اضطراب داشتن
contradicted
U
تناقض داشتن با
scoots
U
سرعت داشتن
retained
U
نگاه داشتن
retain
U
نگاه داشتن
dubitate
U
شک داشتن تردیدکردن
belong
U
تعلق داشتن
belonged
U
تعلق داشتن
belongs
U
تعلق داشتن
correspond
U
رابطه داشتن
corresponded
U
رابطه داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
liaise
U
رابطه داشتن
to be there
U
وجود داشتن
expects
U
چشم داشتن
to continue
U
دنباله داشتن
retains
U
نگاه داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com