Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
back formation
U
اشتقاق معکوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
derivation
U
اشتقاق
paronymy
U
اشتقاق
pedigrees
U
اشتقاق
pedigree
U
اشتقاق
derivations
U
اشتقاق
derivable
U
قابل اشتقاق
parasynthesis
U
اشتقاق و ترکیب
etymologically
U
از روی علم اشتقاق
etymologies
U
علم اشتقاق لغات
etymology
U
علم اشتقاق لغات
etymologer
U
متخصص علم اشتقاق
etymologize
U
تحصیل علم اشتقاق کردن
etymologize
U
وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن
paronymous
U
دارای وجه اشتقاق مشترک
onomastics
U
علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
back formation
U
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
parasyntheton
U
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
eponymy
U
اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
onomastics
U
علم اللغات علم اشتقاق اسامی
upside down
U
معکوس
counter
U
معکوس
countered
U
معکوس
countering
U
معکوس
reversed
U
معکوس
reversal
U
معکوس
reversing
U
معکوس
reverses
U
معکوس
converting
U
معکوس
conversely
U
معکوس
converses
U
معکوس
converses
U
:معکوس
conversed
U
معکوس
conversed
U
:معکوس
converse
U
معکوس
converse
U
:معکوس
reversals
U
معکوس
converts
U
معکوس
vice versa
U
معکوس
convert
U
معکوس
converted
U
معکوس
conversing
U
:معکوس
conversing
U
معکوس
negatives
U
معکوس
reverse
U
معکوس
reversible
U
معکوس
contrary
U
معکوس
inverse
U
معکوس
negative
U
معکوس
obverse
U
معکوس
reciprocal
U
معکوس
reversion
U
معکوس
backset
U
معکوس وارونه
reverse polarity
U
پلاریته معکوس
reverse pitch
U
گام معکوس
switcheroo
U
عمل معکوس
invertible
U
معکوس شدنی
inverter
U
معکوس کننده
indian in reverse
U
هندی معکوس
reverse slope
U
شیب معکوس
draw back
U
کشیدن معکوس
reverse thrust
U
تراست معکوس
reverse video
U
ویدئوی معکوس
dis-
U
معکوس کردن
set back
U
معکوس پس زدن
negative relation
U
رابطه معکوس
inverse ratio or proportion
U
نسبت معکوس
inverse feedback
U
واخوراند معکوس
reverse osmosis
U
اسمز معکوس
reverse speed
U
سرعت معکوس
inverted structure
U
ساختار معکوس
lateral inversion
U
معکوس جانبی
negative caster
U
گردش معکوس
negative correlation
U
همبستگی معکوس
reversal process
U
جریان معکوس
reversal film
U
فیلم معکوس
retroaction
U
عمل معکوس
obcordate
U
قلبی معکوس
reverse bias
U
پیشقدر معکوس
inverted opening
U
گشایش معکوس
inverted file
U
فایل معکوس
reverse current
U
جریان معکوس
reverse control
U
کنترل معکوس
inverse function
U
تابع معکوس
inverse ratio
U
نسبت معکوس
inverse relationship
U
ارتباط معکوس
reverse bias
U
تغذیه معکوس
inverse voltage
U
ولتاژ معکوس
invert matrix
U
ماتریس معکوس
invert suger
U
قند معکوس
obversion
U
استنتاج معکوس
back splice
U
پیوند معکوس
reciprocal
U
متقابل معکوس
mirroring
U
معکوس نمودن
reversed
U
معکوس کننده
reversion
U
معکوس کردن
back up
U
معکوس ریختن
back-up
U
معکوس ریختن
opposites
U
روبرو معکوس
opposite
U
روبرو معکوس
countdown
U
شمارش معکوس
countdowns
U
شمارش معکوس
reverse gear
U
دنده معکوس
inverse
U
واژگونه معکوس
reversing
U
معکوس کردن
reverse
U
معکوس کننده
conversely
U
بطور معکوس
reversed
U
معکوس کردن
reverses
U
معکوس کننده
reciprocal
U
معکوس دوجانبه
reverse gears
U
دنده معکوس
reverses
U
معکوس کردن
reverse
U
معکوس کردن
back resistance
U
مقاومت معکوس
back conductance
U
برقرسانایی معکوس
reversing
U
معکوس کننده
feedback
U
تزویج معکوس
king's indian in reverse
U
هندی شاه معکوس
obvert
U
نتیجه معکوس گرفتن از
one's complement
U
معکوس یک عدد دودویی
reverse current circuit breaker
U
مدارشکن جریان معکوس
inverse
U
تابع معکوس
[ریاضی]
complement
U
معکوس یک عدد دودویی
complemented
U
معکوس یک عدد دودویی
complementing
U
معکوس یک عدد دودویی
complements
U
معکوس یک عدد دودویی
de-
U
معکوس عمل کردن
What invert sugar
U
قند معکوس چیست
shift the rudder
U
معکوس کردن سکان
reversed battery plate
U
صفحه باتری معکوس
reverse video
U
صفحه نمایش معکوس
reverse flow regin
U
ناحیه جریان معکوس
retroact
U
عمل معکوس کردن
inverse function
U
تابع معکوس
[ریاضی]
retrogresses
U
ترقی معکوس کردن
double quartan fever
U
نوبه ربع معکوس
inverse current
U
جریان ولتاژ معکوس
inverse electrode current
U
جریان الکتردی معکوس
couple back
U
معکوس تزویج شدن
backfired
U
نتیجه معکوس گرفتن
inverting circuit
U
مدار معکوس کننده
initial inverse voltage
U
ولتاژ معکوس نخستین
backfires
U
نتیجه معکوس گرفتن
backfire
U
نتیجه معکوس گرفتن
backfiring
U
نتیجه معکوس گرفتن
retrogress
U
ترقی معکوس کردن
retrogressed
U
ترقی معکوس کردن
retrogressing
U
ترقی معکوس کردن
back turns of armature
U
سیمپیچی معکوس ارمیچر
back titration
U
تیتر کردن معکوس
inverted file
U
فایل معکوس شده
reversion
U
برگرداندن شیب معکوس دادن
reverse polish notation
U
نشان گذاری لهستانی معکوس
high back resistance diode
U
دیود با مفاومت معکوس بالا
backtracking
U
عمل پیمایش معکوس یک لیست
peak inverse anode voltage
U
اوج ولتاژ اندی معکوس
high back resistance diode
U
دیود با مقاومت معکوس زیاد
back azimuth method
U
گرای معکوس در اخراج اشعه
back scattering
U
پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering
U
توزیع معکوس امواج رادیویی
count down
U
از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
inverts
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to invert a fraction
U
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
converts
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverting
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converted
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
invert
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
convert
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
roll reversal
U
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment
U
گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
aerodynamic blockage thrust reverser
U
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator
U
دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function
U
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet
U
دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate
U
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates
U
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
convert
U
معکوس کردن تازه کردن
converts
U
معکوس کردن تازه کردن
converted
U
معکوس کردن تازه کردن
converting
U
معکوس کردن تازه کردن
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
recipocal milling
U
فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com