English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
haplography U اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parachronism U اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to knock head U چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
IF statement U عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
mistaken U اشتباهی
unintentionally <adv.> U اشتباهی
inadvertently <adv.> U اشتباهی
by accident <adv.> U اشتباهی
as a result of a mistake <adv.> U اشتباهی
by a mistake <adv.> U اشتباهی
by mistake <adv.> U اشتباهی
falsely <adv.> U اشتباهی
spuriously <adv.> U اشتباهی
incorrectly <adv.> U اشتباهی
wrongly <adv.> U اشتباهی
confusion U اشتباهی گرفتن
to make good a mistake [ to wipe a disgrace] <idiom> U اشتباهی را جبران کردن
You're on the wrong way. جاده را اشتباهی آمدید.
You're on the wrong way. راه را اشتباهی آمدید.
miscall U اشتباهی صدا کردن
to take the wrong turn U اشتباهی [با ماشین] پیچیدن
clean slate <idiom> U بدون هیچ اشتباهی
what is amiss here U چه اشتباهی رخ داده است
a fateful mistake U اشتباهی سرنوشت ساز
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
we regret the error U از اشتباهی که شده است تاسف داریم
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
misname U بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
terming U عبارت
cl U عبارت
termed U عبارت
term U عبارت
clauses U عبارت
phrased U عبارت
phrase U عبارت
statements U عبارت
word U عبارت
worded U عبارت
phrases U عبارت
expression U عبارت
clause U عبارت
statement U عبارت
wordage U عبارت
expressions U عبارت
experssion U عبارت
expression U افهار عبارت
paragrapher U عبارت نویس
expressions U افهار عبارت
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
wording U عبارت سازی
term U عبارت [ریاضی]
To phrase. U به عبارت در آوردن
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
mathematical term U عبارت [ریاضی]
involution U پیچدارکردن عبارت
namely <adv.> U به عبارت دیگر
quotation U اقتباس عبارت
phraseology U عبارت پردازی
Namely …viz …it consists of… U عبارت است از ...
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
passage U عبارت فقره
termed U جمله عبارت
videlicet U به عبارت دیگر
range expression U عبارت دامنه
terming U جمله عبارت
the letter of the law U عبارت قانون
quotations U اقتباس عبارت
context style of a expression U سیاق عبارت
term U جمله عبارت
put into words U به عبارت دراوردن
in fact U به عبارت دیگر
colloquialisms U عبارت مصطلح
colloquialism U عبارت مصطلح
trinomial U دارای سه عبارت
passages U عبارت فقره
relational expression U عبارت رابطهای
affirmative U عبارت مثبت
phraseologist U عبارت پرداز
assignment statement U عبارت گمارشی
an exclamatory phrase U عبارت تعجبی
prolixity U عبارت زاید
protext U عبارت پیشین
doxology U عبارت تسبیحی
an idiomatic experssion U عبارت اصطلاحی
phrased U فراز عبارت سازی
locus classicus U عبارت نمونه ادبی
verbalism U عبارت بی معنی پرحرفی
qualificative U کلمه یا عبارت توصیفی
pull out quote U عبارت استخراج شده
phrases U فراز عبارت سازی
phrase U فراز عبارت سازی
locution U سبک عبارت پردازی
locutions U سبک عبارت پردازی
landed a U که عبارت از زمین است
limitation clause U عبارت تعیین حدود
anastrophe U تعویض کلمات یک عبارت
i.e U مخفف به عبارت دیگر
mixed mode experssion U عبارت امیخته یاب
to express in worde U به سخن یا عبارت دراوردن)
escalation U ماده یا عبارت تعدیل
metaphraze U به عبارت دیگر در آوردن
it consists mainly U بیشتر عبارت است از
passage U عبارت منتخبه از یک کتاب
passages U عبارت منتخبه از یک کتاب
facies U عبارت مشخص یک طبقه
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
B.Sc U مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
anastrophe U قلب عبارت کلمات مقلوب
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
equation of exchange U به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
anaphora U تکرار یک یا چند عبارت متوالی
b. and b U مخفف عبارت 'breakfast and bed'
lambs wool U که عبارت از ابجوامیخته با سیب و قند
C.A.B.s U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
inverts U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
tongue twister U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
worid U عبارت پیغام خبر قول عهد
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
C.A.B U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
inverting U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
tongue-twister U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
florulent U خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
tongue-twisters U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
well turned U خوب ادا شده خوش عبارت
irishism U عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
Afro-American U نژاد آفریقایی آمریکایی [عبارت قدیمی]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
functional shift U تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
diction U عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
legal U عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
multi statement line U خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] U خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
mutatis mutandis U عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
kotow U سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
semicolon U که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
kowtow U سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
statements U خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement U خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
vigmette U ارایشی که عبارت است ازبرگها و پیچکهای تاک سرلوحه
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
end U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
demurrer U عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
gong U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
ended U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
hatched moulding U گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
gongs U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objecting U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
AFAIK U خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
indirect objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
kedgeree U خوراک فرنگی که عبارت است ازماهی سردوبرنج جوشانده وتخم مرغ
good offices U عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
objected U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
ignoratio elenchi U سفسطه منطقی که عبارت است از رد بیان یا افهار مخالف بابیان خود
optimize U برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
predicating U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
IF statement U عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com