English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
detection U یافت
there is U یافت میشود
resumption U باز یافت
opportunities U دست یافت فراغت
opportunity U دست یافت فراغت
on the morrow of the war U چون جنگ پایان یافت
theine U تئین که درچای یافت میشود
thein U تئین که درچای یافت میشود
it occurs in nature as a gas U در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
jadeite U یشم اعلی که در برمه یافت میشود
andromeda U از دست غولی نجات یافت وزن او شد
super abound U بوفور یافت شدن بیش از حد بودن
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
bois jourdian U نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
assembler U پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
fax U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxing U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxes U غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
riboflavin U ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
harmotome U سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
therein U دران
time and tide wait for no man <proverb> U کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
thereabout U دران حدود
therabout U دران حدود
slideway U راهی که دران سر
offing U دران نزدیکی ها
therewith U دران هنگام بدانوسیله
then U انگاه دران هنگام
nautch U که دران رقاص میرقصند
it is not subject to review U دران روا نیست
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
nucleole U جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
marinading U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinades U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
positive economics U شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
replenishing phase U بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
geometric design U طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
compound compression U فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
room-sized rug U فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
scitovsky double criterion U که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com