Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
publishment
U
اشاعه اعلان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joint ownership
U
اشاعه
propagation
U
اشاعه
diffusion
U
اشاعه
publications
U
اشاعه
publication
U
اشاعه
by undivided shares
U
به نحو اشاعه
publication
U
طبع ونشر اشاعه
broadcasts
U
اشاعه دادن رساندن
publications
U
طبع ونشر اشاعه
broadcast
U
اشاعه دادن رساندن
advertisers
U
اعلان کننده اعلان
advertiser
U
اعلان کننده اعلان
signboards
U
تخته اعلان اعلان
signboard
U
تخته اعلان اعلان
condominium
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
ringing the changes
U
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
advertisements
U
اعلان
notice
U
اعلان
announcements
U
اعلان
announcement
U
اعلان
advertisement
U
اعلان
proclamation
U
اعلان
proclamations
U
اعلان
noticed
U
اعلان
notices
U
اعلان
noticing
U
اعلان
advertising
U
اعلان
denunciation of treaty
U
اعلان
declaration
U
اعلان
declarations
U
اعلان
assertion
U
اعلان
poster
U
اعلان
posters
U
اعلان
dot prompt
U
نقطه اعلان
indigitation
U
اعلان شمارش
give out
U
اعلان کردن
fly bill
U
اعلان دستی
gazette
U
اعلان و اگهی
proclamation of independence
U
اعلان استقلال
billsticker
U
اعلان چسبان
dos prompt
U
اعلان DOS
play bill
U
اعلان نمایش
array declaration
U
اعلان ارایه
affiche
U
اعلان دیواری
advertize
U
اعلان کردن
announcers
U
اعلان کننده
announcer
U
اعلان کننده
declared
U
اعلان شده
declaration of bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی
declaration of neutrality
U
اعلان بیطرفی
declaration of war
U
اعلان جنگ
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوری
procedure declaration
U
اعلان رویه
macro declaration
U
درشت اعلان
notice to mariner
U
اعلان دریایی
playbill
U
اعلان نمایش
playbills
U
اعلان نمایش
Over and out!
U
پایان اعلان !
signpost
U
تابلو اعلان
proclaims
U
اعلان کردن
proclaiming
U
اعلان کردن
proclaimed
U
اعلان کردن
advertise
اعلان کردن
system prompt
U
اعلان سیستم
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
signposts
U
تابلو اعلان
declaring
U
اعلان کردن
declares
U
اعلان کردن
declare
U
اعلان کردن
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوریت
vendition
U
اعلان فروش
throwaway
U
ورقهی اعلان
To stick (put,fix)up a notice (poster).
U
اعلان زدن
proclaim
U
اعلان کردن
audible alarm
U
اعلان خطر سمعی
show bill
U
تابلو اعلان نمایش
to file for bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی کردن
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
to proclaim war
U
اعلان جنگ دادن
declaration of war
U
اعلان جنگ دادن
alarmingly
U
اعلان خطر اخطار
alarmed
U
اعلان خطر اخطار
alarm
U
اعلان خطر اخطار
placards
U
اعلامیه رسمی اعلان
placard
U
اعلامیه رسمی اعلان
posters
U
اعلان نصب کردن
bans
U
اعلان ازدواج در کلیسا
declaration
U
افهار افهارنامه اعلان
alarms
U
اعلان خطر اخطار
ban
U
اعلان ازدواج در کلیسا
banning
U
اعلان ازدواج در کلیسا
dimension statement
U
حکم اعلان بعد
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
proclamation of martial law
U
اعلان حکومت نظامی
declare martial
U
اعلان حکومت نظامی
poster
U
اعلان نصب کردن
declarations
U
افهار افهارنامه اعلان
to declare a state of emergency
U
اعلان کردن حالت اضطراری
to declare something well-founded
U
چیزی را مستدل اعلان کردن
to declare oneself bankrupt
U
خود را ورشکست اعلان کردن
Hereby I declare ...
U
بدین وسیله اعلان می کنم که...
to declare a divident
U
سود سهام را اعلان کردن
advertises
U
اعلان کردن انتشار دادن
leaflet
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
proclamation of martial law
U
اعلان حالت زمان جنگ
leafleted
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
declare martial
U
اعلان حالت زمان جنگ
leaflets
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare war upon a nation
U
اعلان جنگ به ملتی دادن
advertised
U
اعلان کردن انتشار دادن
to off negotiations
U
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
signpost
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signposts
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to declare something solemnly
[publicly]
U
چیزی را رسما
[علنا ]
اعلان کردن
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
billboards
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboard
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
obituarian
U
کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
obituarist
U
کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
prompted
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
placards
U
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
placard
U
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
announces
U
اعلان کردن اخطار کردن
announced
U
اعلان کردن اخطار کردن
post
U
اگهی کردن اعلان کردن
post-
U
اگهی کردن اعلان کردن
posted
U
اگهی کردن اعلان کردن
announce
U
اعلان کردن اخطار کردن
announcing
U
اعلان کردن اخطار کردن
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
posts
U
اگهی کردن اعلان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com