Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
His name is never mentioned anywhere .
U
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i asked him a question
U
چیزی ازاو پرسیدم
with out any p to
U
بدون هیچ طرفداری ازاو
where
U
درجایی که
To touch someone for money.
U
کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
stay put
<idiom>
U
درجایی ماندن
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
sit on
<idiom>
U
عضو بدن درجایی
To put up at a place .
U
درجایی منزل کردن
leave behind
<idiom>
U
جاگذاشتن چیزی درجایی
bide
U
درجایی باقی ماندن
i thanked him for his trouble
U
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
to keep an appointment
U
سروقت معین درجایی حاضرشدن
hit the dirt
<idiom>
U
خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
to wear out one;
U
از زیاد ماندن درجایی مزاحم صاحب خانه شدن
fly speck
U
گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
out of place
<idiom>
U
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
onomastic
U
اسمی
nominal
U
اسمی
substantival
U
اسمی
rated
U
اسمی
trinomial
U
سه اسمی
nounal
U
اسمی
denominative
U
اسمی
at par
U
به قیمت اسمی
nominal data
U
داده اسمی
nominal value
U
بهای اسمی
nominal diameter
U
قطر اسمی
nominal cost
U
هزینه اسمی
at par
U
بقیمت اسمی
nominal value
U
قیمت اسمی
rated candlepower
U
شمع اسمی
face value
U
بهای اسمی
rated current
U
جریان اسمی
face value
U
ارزش اسمی
rated duty
U
کار اسمی
rated quantity
U
مقدار اسمی
call price
U
ارزش اسمی
nominal voltage
U
ولتاژ اسمی
rated voltage
U
ولتاژ اسمی
nominal value
U
مقدار اسمی
smee battery
U
پیل اسمی
nominal wage
U
مزد اسمی
par value
U
ارزش اسمی
nominal income
U
درامد اسمی
nominal capital
U
سرمایه اسمی
nominal size
U
اندازه اسمی
nominal price
U
بهای اسمی
rating
U
رژیم اسمی
nominal scale
U
مقیاس اسمی
nominal rating
U
کار اسمی
nominal price
U
قیمت اسمی
nominal value
U
ارزش اسمی
nominal load
U
بار اسمی
nominal partner
U
شریک اسمی
ostensible
U
شریک اسمی
nominal pitch
U
گام اسمی
ratings
U
رژیم اسمی
nominal load
U
بار خارجی اسمی
full load
U
بار خارجی اسمی
below par
U
کمتر از ارزش اسمی
nominal value
U
قیمت اسمی سهمی
continuous rating
U
کار پیوسته اسمی
intermittent rating
U
کار اسمی متناوب
it answers to its name
U
اسمی است بامسمی
below par
U
کمتر از بهای اسمی
n.h.p.
U
توان اسمی دستگاه
nominal interest rate
U
نرخ بهره اسمی
voltage rating of a condenser
U
ولتاژ اسمی خازن
above par
U
بالاتر از بهای اسمی
gerunds
U
اسمی که از اضافه کردن
gerund
U
اسمی که از اضافه کردن
at par
U
قیمت اسمی سند
bondservant
U
برده
slaves
U
برده
bondman
U
برده
slaved
U
برده
slave
U
برده
slaving
U
برده
male salve
U
برده
villain
U
برده
serf
U
برده
wrapt
U
برده
villains
U
برده
bondsman
U
برده
serfs
U
برده
nominative indepdent
U
اسمی که درحالت نداواقع شود
nominal horsepower
U
توان اسب اسمی دستگاه
indicated horsepower
U
توان اسب اسمی دستگاه
nominal gross national product
U
محصول ناخالص ملی اسمی
asthmatics
U
دچار تنگی نفس اسمی
abjectival use of a noun
U
استعمال اسمی به طور صفت
asthmatic
U
دچار تنگی نفس اسمی
at par
U
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
allottee
U
سهم برده
slaver
U
تاجر برده
slave trade
U
برده فروشی
overwrought
U
کار برده
slavery
U
برده داری
above
U
نام برده
enslaving
U
برده کردن
named
U
نام برده
abrogate
U
از میان برده
abrogates
U
از میان برده
enslave
U
برده کردن
enslaved
U
برده کردن
enslaves
U
برده کردن
slaver
U
برده فروش
slave computer
U
کامپیوتر برده
slave merchant
U
برده فروش
dealing in slaves
U
برده فروشی
conspicuious consumption
U
بکار برده شد
slaveholder
U
برده دار
slaveholder
U
صاحب برده
slaveholding
U
مالکیت برده
mameluke
U
برده بنده
slaveholding
U
برده داری
manumission
U
ازادی برده
master slave
U
ارباب و برده
escaped slave
U
برده فراری
bond discount
U
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
write down
U
تنزل دادن بهای اسمی سهام
pentaptote
U
اسمی که دارای پنج حالت باشد
proslavery
U
طرفداری از برده فروشی
setting free
U
ازاد کردن برده
slave mode
U
حالت پیرو یا برده
To emancipate a slave.
U
برده ای را آزاد کردن
emancipation
U
ازاد کردن برده
above named
U
نام برده شده
echeloned displacement
U
تغییرموضع رده برده
rapt
U
برده شده مجذوب
manumission
U
ازاد کردن برده
master slave system
U
سیستم ارباب و برده
named here under
U
نام برده درزیر
bond servant
U
برده بدون مزدواجرت
at par
U
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
depreciation of currency
U
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
debt discount
U
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
lastmentioned
U
اخر از همه نام برده
prize poem
U
شعری که جایزه برده است
echeloned displacement
U
تغییر مکان رده برده
write down
U
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premiums
U
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium
U
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
This letter has been tampered with .
U
در این نامه دست برده شده
holandric
U
منحصرا از طرف پدر ارث برده
tolerance
U
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
cation
U
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
tolerances
U
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
imparisyllabic
U
دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
nominative appositive
U
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
truck trailer
U
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
love set
U
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
My legs fell asleep
[are numb]
.
U
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
callable bond
U
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
hologynic
U
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
latifundium
U
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
paroli
U
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
photoresist
U
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
slave drivers
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
primary products
U
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
in tow
<idiom>
U
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
slave driver
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
face value
U
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
built up frog
U
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
roman a clef
U
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
prized
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
bar winding
U
میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
dense binary code
U
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
prizing
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
beansprouts
U
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
leviathan
U
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
beansprout
U
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
bed plate
U
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
leviathans
U
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
newton raphson
U
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
reentrant
U
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
liberty party
U
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
fet
U
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
reflexes
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
flowcharting symbol
U
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
good riddance to bad rubbish
<idiom>
U
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
dictatorship
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
ebcdic
U
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
black wash
U
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
nominal scale
U
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
mask
U
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
U
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
scitovsky double criterion
U
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com