Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reproductivity
U
استعداد هم اوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
proteranthy
U
گل اوری قبل از برگ اوری
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
liability to disease
U
استعداد
simpleminded
U
کم استعداد
talented
U
استعداد
turn
U
استعداد
turns
U
استعداد
gifted
U
با استعداد
talent
U
استعداد
endowment
U
استعداد
susceptivity
U
استعداد
susceptibility
U
استعداد
talents
U
استعداد
parted
U
با استعداد
capability
U
استعداد
unintelligent
U
بی استعداد
property
U
استعداد
genius
U
استعداد
geniuses
U
استعداد
predispostion
U
استعداد
capacities
U
استعداد
ingenuity
U
استعداد
capacity
U
استعداد
aptitudes
U
استعداد
aptitude
U
استعداد
endowments
U
استعداد
talentless
U
بی استعداد
amplitude
U
استعداد
verve
U
استعداد
gormless
U
کم استعداد
potentialities
U
استعداد
cabiler
U
استعداد
aptness
U
استعداد
potentiality
U
استعداد
brilliance
U
استعداد
ungifted
U
بی استعداد
inapt
U
بی استعداد
occupational aptitude
U
استعداد شغلی
mechanical aptitude
U
استعداد فنی
academic aptitude
U
استعداد تحصیلی
liabilities
U
بدهکاری استعداد
scholastic aptitude
U
استعداد تحصیلی
capacities
U
گنجایش استعداد
tendency
U
توجه استعداد
liability
U
بدهکاری استعداد
tendencies
U
توجه استعداد
reproductivity
U
استعداد تولید
division slice
U
استعداد لشگری
end strength
U
استعداد نهایی
strength
U
استعداد رزمی
indisposedness
U
عدم استعداد
imitativeness
U
استعداد تقلید
frost susceptibility
U
استعداد یخزدگی
arts
U
استعداد استادی
art
U
استعداد استادی
strengths
U
استعداد رزمی
cleverest
U
باهوش با استعداد
clever
U
باهوش با استعداد
palooka
U
بوکسور بی استعداد
capability
U
استعداد پیشرفت
cleverer
U
باهوش با استعداد
resistibility
U
استعداد مقاومت
flair
U
استعداد خصیصه
war strenght
U
استعداد جنگی
command strength
U
استعداد یکان
indispositions
U
عدم استعداد
indisposition
U
عدم استعداد
aptitude test
U
ازمون استعداد
cleverness
U
هوشیاری استعداد
aptitude tests
U
ازمون استعداد
capable
U
با استعداد صلاحیتدار
shifts
U
نوبتی استعداد
shifted
U
نوبتی استعداد
artistry
U
استعداد هنرپیشگی
sconce
U
جمجمه استعداد
child prodigy
U
بچهبا استعداد
capacity
U
گنجایش استعداد
shift
U
نوبتی استعداد
capacities
U
استعداد مقام
authorized strength
U
استعداد مجاز
risible faculty
U
استعداد خنده
capacity
U
استعداد مقام
artistic aptitude
U
استعداد هنری
caliber
U
گنجایش استعداد
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
gift
U
استعداد پیشکش کردن
allotropy
U
استعداد تغییر و تبدیل
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
naturals
U
مسلم استعداد ذاتی
gift
U
دارای استعداد کردن
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
natural
U
مسلم استعداد ذاتی
versatile
U
دارای استعداد و ذوق
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
fabllibility
U
استعداد خطا کردن
able
با استعداد صلاحیت دار
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
potentially
U
با داشتن استعداد نهانی
accountable strength
استعداد قابل توجه
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
gifts
U
دارای استعداد کردن
habiliment
U
جامه استعداد فکری
manpower cieling
U
سطح استعداد پرسنل
the talnet of the country
U
مردم با استعداد کشور
talent for musics
U
استعداد یا ذوق موسیقی
vocational aptitude test
U
ازمون استعداد شغلی
scholastic aptitude test
U
ازمون استعداد تحصیلی
gifted
U
موید شخص با استعداد
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
potentialize
U
دارای استعداد کردن
physical aptitude test
U
ازمون استعداد جسمانی
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
knack
U
صدای شلاق استعداد
personnel ceiling
U
سقف استعداد مجاز پرسنلی
rhymester
U
شاعربی استعداد وکم مایه
edacity
U
استعداد خوردن شکم پرستی
strength
U
قدرت رزمی استعداد نفری
self rating
U
تعیین میزان استعداد خود
potentiality
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentialities
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculty
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potential
U
دارای استعداد نهانی پتانسیل
battle bill
U
فهرست استعداد رزمی ناو
Iranians have a gift of tongues.
U
ایرانیها استعداد زبان دارند
peace time complement
U
استعداد مجاز زمان صلح
strengths
U
قدرت رزمی استعداد نفری
means end capacity
U
استعداد درک وسیله- هدف
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment
U
جدول استعداد مجاز زمان صلح
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb
U
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
competition
U
هم اوری
supplementation
U
پس اوری
rivalries
U
هم اوری
supplementation
U
هم اوری
rivalry
U
هم اوری
reproduction
U
هم اوری
competitions
U
هم اوری
reproductions
U
هم اوری
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s
U
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
rimester
U
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
assemblages
U
جمع اوری
malignancy
U
زیان اوری
justifications
U
دلیل اوری
accumulations
U
جمع اوری
justification
U
دلیل اوری
stigmatism
U
ننگ اوری
accumulation
U
جمع اوری
nauseousness
U
تهوع اوری
assemblage
U
جمع اوری
ingathering
U
فراهم اوری
collections
U
جمع اوری
lethality
U
مرگ اوری
staging
U
برصحنه اوری
childbearing
U
بچه اوری
resuscitation
U
بهوش اوری
salivation
U
بزاق اوری
titillation
U
غلغلک اوری
collection
U
جمع اوری
sporogony
U
هاگ اوری
exemplification
U
مثال اوری
innovate
U
نو اوری کردن
exemplification
U
نمونه اوری
enucleation
U
مغزبیرون اوری
procurement
U
بدست اوری
boring
U
ملال اوری
innovated
U
نو اوری کردن
perniciousness
U
زیان اوری
innovating
U
نو اوری کردن
innovates
U
نو اوری کردن
prosaicness
U
کسالت اوری
gatherings
U
گرد اوری
odontiasis
U
دندان در اوری
productiveness
U
بار اوری
symbolization
U
نماد اوری
gathering
U
گرد اوری
food gathering
U
خوراک اوری
obtainment
U
بدست اوری
harassment
U
بستوه اوری
manning level
U
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
to get in
U
جمع اوری کردن
intelligence collection
U
جمع اوری اطلاعات
outbreeding
U
برون زاد اوری
neurypnology
U
علم خواب اوری
get in
U
جمع اوری کردن
marshall
U
جمع اوری کردن
paragraph assembly
U
جمع اوری پاراگراف
herborization
U
جمع اوری گیاه
capitalization
U
جمع اوری سرمایه
florescence
U
فصل شکوفه اوری
exogamy
U
برون زاد اوری
ingethering
U
جمع اوری محصول
inspissation
U
قوام اوری سفتی
tax collection
U
جمع اوری مالیات
deposit collection
U
جمع اوری سرمایه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com