English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
occupational aptitude U استعداد شغلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
Other Matches
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
occupational U شغلی
vocational U شغلی
inoccupation U بی شغلی
job satisfaction U رضایت شغلی
job security U امنیت شغلی
job specification U مشخصات شغلی
job specification U ویژگیهای شغلی
job training U اموزش شغلی
fringe benefit U مزایای شغلی
trade tests U ازمونهای شغلی
occupational family U گروه شغلی
vocational adjustment U سازگاری شغلی
vocational counseling U مشاوره شغلی
vocational guidance U راهنمایی شغلی
vocational maladjustment U ناسازگاری شغلی
occupational stability U ثبات شغلی
vocational selection U گزینش شغلی
occupational psychology U روانشناسی شغلی
occupational mobility U تحرک شغلی
occupational interests U رغبتهای شغلی
occupational hazard U سانحه شغلی
occupational hazard U صدمه شغلی
job description U توصیف شغلی
job analysis U تحلیل شغلی
occupational test U ازمون شغلی
duty position U محل شغلی
job enlargement U گسترش شغلی
occupational hazards U صدمه شغلی
job evaluation U ارزشیابی شغلی
occupational hazards U سانحه شغلی
dead-end job U شغلی بی آینده
job elements U عناصر شغلی
dictionary of occupational titles U واژگان عنوانهای شغلی
job description U شرح وفایف شغلی
professional liability insurance U بیمه تعهدات شغلی
runner U اداره کننده شغلی
job classification U طبقه بندی شغلی
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
to follow a profession U شغلی راپیشه کردن
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
But not just any job . U ولی البته نه هر شغلی
runners U اداره کننده شغلی
vocational interest blank U پرسشنامه علائق شغلی
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
job U پست شغلی و کار
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
jobs U پست شغلی و کار
test protectors U بازرس ازمایشات کارایی شغلی
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
kuder occupational interest survey U رغبت سنج شغلی کودر
to promote somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
strong vocational interest blank U رغبت سنج شغلی استرانگ
svib U رغبت سنج شغلی استرانگ
tied down <idiom> U مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
talentless U بی استعداد
susceptivity U استعداد
ungifted U بی استعداد
liability to disease U استعداد
cabiler U استعداد
inapt U بی استعداد
simpleminded U کم استعداد
predispostion U استعداد
gormless U کم استعداد
verve U استعداد
unintelligent U بی استعداد
brilliance U استعداد
capability U استعداد
talents U استعداد
potentialities U استعداد
potentiality U استعداد
genius U استعداد
geniuses U استعداد
capacities U استعداد
talent U استعداد
endowment U استعداد
endowments U استعداد
talented U استعداد
capacity U استعداد
property U استعداد
ingenuity U استعداد
aptness U استعداد
aptitude U استعداد
parted U با استعداد
susceptibility U استعداد
amplitude U استعداد
turns U استعداد
turn U استعداد
gifted U با استعداد
aptitudes U استعداد
capacity U گنجایش استعداد
shifts U نوبتی استعداد
aptitude test U ازمون استعداد
reproductivity U استعداد تولید
reproductivity U استعداد هم اوری
resistibility U استعداد مقاومت
risible faculty U استعداد خنده
sconce U جمجمه استعداد
shift U نوبتی استعداد
capability U استعداد پیشرفت
shifted U نوبتی استعداد
capacity U استعداد مقام
capacities U گنجایش استعداد
clever U باهوش با استعداد
arts U استعداد استادی
strength U استعداد رزمی
strengths U استعداد رزمی
tendency U توجه استعداد
liabilities U بدهکاری استعداد
liability U بدهکاری استعداد
tendencies U توجه استعداد
child prodigy U بچهبا استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
war strenght U استعداد جنگی
art U استعداد استادی
capacities U استعداد مقام
cleverer U باهوش با استعداد
aptitude tests U ازمون استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
caliber U گنجایش استعداد
command strength U استعداد یکان
end strength U استعداد نهایی
indispositions U عدم استعداد
artistry U استعداد هنرپیشگی
flair U استعداد خصیصه
academic aptitude U استعداد تحصیلی
indisposition U عدم استعداد
mechanical aptitude U استعداد فنی
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
division slice U استعداد لشگری
artistic aptitude U استعداد هنری
indisposedness U عدم استعداد
imitativeness U استعداد تقلید
cleverness U هوشیاری استعداد
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
authorized strength U استعداد مجاز
palooka U بوکسور بی استعداد
potentially U با داشتن استعداد نهانی
effective strength U استعداد رزمی موثر
accountable strength استعداد قابل توجه
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
natural U مسلم استعداد ذاتی
level of strength U میزان استعداد رزمی
level of strength U سطح استعداد رزمی
naturals U مسلم استعداد ذاتی
flatlander U موج سوار کم استعداد
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
fabllibility U استعداد خطا کردن
habiliment U جامه استعداد فکری
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
gifts U دارای استعداد کردن
gifted U موید شخص با استعداد
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
able با استعداد صلاحیت دار
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
knack U صدای شلاق استعداد
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
versatile U دارای استعداد و ذوق
gift U استعداد پیشکش کردن
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
gifts U استعداد پیشکش کردن
potentialize U دارای استعداد کردن
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
gift U دارای استعداد کردن
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
self rating U تعیین میزان استعداد خود
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com