Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fatigue strength
U
استحکام خستگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insulation strength
U
استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
reserve factor
U
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
strength
U
استحکام
staying power
U
استحکام
substances
U
استحکام
consistence
U
استحکام
instable
U
بی استحکام
resistance
U
استحکام
reinforcement
U
استحکام
solidity
U
استحکام
rigidity
U
استحکام
consistency
U
استحکام
fortification
U
استحکام
substance
U
استحکام
strengths
U
استحکام
consistent
U
استحکام
formidableness
U
استحکام
solidification
U
استحکام
rigidification
U
استحکام
fortifications
U
استحکام
strenght
U
استحکام
ridge bone
U
استحکام
backbones
U
استحکام
backbone
U
استحکام
solidification
U
انجماد استحکام
crimping groove
U
شیار استحکام
strength properties
U
خصوصیات استحکام
stableness
U
استواری استحکام
strength ratio
U
نسبت استحکام
fillers
U
میله استحکام
torsional strength
U
استحکام پیچشی
filler
U
میله استحکام
knot strength
U
استحکام گره
consistency
U
ثبات استحکام
tensile strength
U
استحکام کششی
dielectric strength
U
استحکام شکست
fortifiable
U
قابل استحکام
gritted
U
استحکام نخاله
disruptive strength
U
استحکام انقطاع
dielectric strength
U
استحکام دی الکتریک
cube commpression strenght
U
استحکام ریشهای
high temperature strength
U
استحکام حرارتی
hot strength
U
استحکام گرمایی
consistence
U
ثبات استحکام
compression strength
U
استحکام فشاری
coefficient of consolidation
U
ضریب استحکام
transverse bending strength
U
استحکام خمشی
buckling strength
U
استحکام خمشی
gritting
U
استحکام نخاله
grit
U
استحکام نخاله
impact strength
U
استحکام برخورد
impact strength
U
استحکام ضربهای
initial strength
U
استحکام اولیه
formidability
U
استحکام بزرگی
consolidation
U
استحکام تحکیم
structrual stability
U
استحکام ساختمانی
stability
U
استواری استحکام
stability
U
استحکام مقاومت
granite
U
سختی استحکام
ultimate strength
U
مقاومت یا استحکام نهایی
artificial aging
U
افزایش استحکام الومینیوم
izod impact strength
U
استحکام ضربه ایزوتوپ
torsional rigidity
U
استحکام در مقابل پیچش
torsional fatigue strength
U
استحکام فرسودگی پیچشی
gusset
U
بست استحکام خرپاها
tracking resistance
U
استحکام جریان خزشی
intrinsic fatigue strength
U
استحکام فرسودگی ذاتی
gussets
U
بست استحکام خرپاها
high strength steel
U
فولاد با استحکام عالی
high strength cast iron
U
چدن با استحکام عالی
dark burn
U
خستگی
fatigues
U
خستگی
ennui
U
خستگی
fatigued
U
خستگی
fatigue limit
U
حد خستگی
tiredness
U
خستگی
stresses
U
خستگی
boredom
U
خستگی
age
U
خستگی
ages
U
خستگی
exhaustion
U
خستگی
stressing
U
خستگی
weariness
U
خستگی
fatigue
U
خستگی
stress
U
خستگی
serigraph
U
استحکام سنج تار ابریشم
thermostability
U
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
epaulement
U
استحکام موقتی جناحی مترس
serigraphy
U
ازمایش استحکام تار ابریشم
muscular fatigue
U
خستگی عضلانی
tensile stress
U
خستگی کششی
tedium
U
خستگی دلتنگی
tired to death
U
مانندمرده از خستگی
unwearying
U
خستگی ناپذیر
fatigue
U
خستگی کوفتگی
thermal fatigue
U
خستگی حرارتی
fatigue
U
خستگی فرسودگی
tangential stress
U
خستگی مماسی
taedium vitae
U
خستگی اززندگی
shrinkage stress
U
خستگی فرامد
langorous
U
خستگی اور
tadium
U
خستگی از عمر
magnetic fatigue
U
خستگی مغناطیسی
principal stress
U
خستگی اصلی
secondary stress
U
خستگی فرعی
tiredly
U
بیزار خستگی
mean stress
U
خستگی متوسط
unwearied
U
خستگی درکرده
indefatigability
U
خستگی ناپذیری
fatigues
U
خستگی کوفتگی
compressive stress
U
خستگی فشاری
to stretch one's legs
<idiom>
U
خستگی درکردن
circumferential stress
U
خستگی دایرهای
fatigues
U
خستگی فرسودگی
inexhaustible
U
خستگی نا پذیر
irksome
U
خستگی اور
indefatigable
U
خستگی ناپذیر
wearily
U
از روی خستگی
tired
U
بیزار خستگی
refreshment
U
رفع خستگی
refreshments
U
رفع خستگی
drainless
U
خستگی ناپذیر
exhautless
U
خستگی ناپذیر
fatigueless
U
خستگی ناپذیر
weariless
U
خستگی نا پذیر
fatigued
U
خستگی کوفتگی
eye strain
U
خستگی چشم
fatigued
U
خستگی فرسودگی
fatigueability
U
خستگی پذیری
fatiguing
U
خستگی اور
fatigue test
U
ازمون خستگی
fatigue test
U
ازمایش خستگی
fatiguable
U
خستگی پذیر
fatigable
U
خستگی پذیر
fatig
U
خستگی پذیر
eyestrain
U
خستگی چشم
to rest up
U
خوب خستگی در کردن
to unbend oneself
U
رفع خستگی کردن
To be exhausted.
U
از پا افتادن ( خستگی مفرط )
transverse fatigue test
U
ازمایش خستگی عرضی
I am deae beat . I am tired out .
U
از خستگی دارم غش می کنم
tensile fatigue test
U
ازمایش کشش- خستگی
indefatigably
U
بطور خستگی ناپذیر
inexhaustibly
U
بطور خستگی ناپذیر
irksomely
U
بطور خستگی اور
trachle
U
سبب خستگی یا دردسر
nervous prostration
U
سستی پی خستگی اعصاب
neurasthenic
U
وابسته به ضعف یا خستگی پی ها
palmograph
U
خستگی نگار دستی
he did not turn a hair
U
هیچ خستگی وانمودنکرد
permissible stress
U
خستگی قابل قبول
acopic
U
دافع خستگی و کوفتگی
tireless
U
خستگی ناپذیر نافرسودنی
psychasthenia
U
خستگی روانی بی تصیمی
shrinkage stress
U
خستگی جمع شدگی
ultimate tensile strength
U
حد نهایی کشش و استحکام نخ
[قبل از پاره شدن]
fatigue testing machine
U
دستگاه ازمایش کننده خستگی
perk up
<idiom>
U
بعد از خستگی پرانرژی بودن
conk out
<idiom>
U
بعلت خستگی به خواب رفتن
borer
U
ملول کننده خستگی اور
he is not quite rested
U
خوب رفع خستگی نکرده
neurasthenic
U
دچار خستگی یاضعف اعصاب
restraints
U
نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraint
U
نیروی خستگی یا فرسایش بار
stringer
U
قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
stringers
U
قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
refreshes
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshed
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh
U
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
high cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
breastwork
U
استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
to refresh oneself
U
تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
beef up
U
افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
overcasting
U
شیرازه بافی
[جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
edge finish
U
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
counter fert
U
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
box beam wing
U
نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
bending fatigue strength
U
مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
over stretched wrap
U
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
whisker
U
کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
Mercerization
U
مرسیزاسیون
[این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
sizing
U
آهارزنی
[گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
bending stress
U
خستگی خمشی تلاش خمشی
Nomatic rugs
U
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com