Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regius professor
U
استاد منصوب ازطرف پادشاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
appointees
U
منصوب
appointee
U
منصوب
installs
U
منصوب نمودن
install
U
منصوب نمودن
invests
U
منصوب کردن
appointor
U
منصوب کننده
invested
U
منصوب کردن
instal
U
منصوب نمودن
appointe
U
منصوب کردن
investing
U
منصوب کردن
invest
U
منصوب کردن
installing
U
منصوب نمودن
intromit
U
جادادن منصوب کردن
nominee
U
منصوب تعیین شده
put
U
منصوب کردن واداشتن
nominees
U
منصوب تعیین شده
putting
U
منصوب کردن واداشتن
puts
U
منصوب کردن واداشتن
withil
U
ازطرف دیگر
parsonally
U
ازطرف خود
on the other hand
U
ازطرف دیگر
beside
U
ازطرف دیگر
apart from that
<adv.>
U
ازطرف دیگر
edgeways
U
ازطرف لبه
otherwise
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other side
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other hand
<adv.>
U
ازطرف دیگر
by the same token
<adv.>
U
ازطرف دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
ازطرف دیگر
alternatively
<adv.>
U
ازطرف دیگر
to put in
U
منصوب کردن ارائه دادن
self-appointed
U
منصوب شده بوسیله خویشتن
instate
U
برقرار کردن منصوب نمودن
self appointed
U
منصوب شده بوسیله خویشتن
hall mark
U
نشان عیارکه ازطرف
order
[placed with somebody]
U
دستور
[ازطرف کسی]
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
matronymic
U
اسم مشتق ازطرف مادر
pronunciamento
U
بیانیهای که ازطرف شورشیان منتشرمیشود
guild socialism
U
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
dig in
U
جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
self feeder
U
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
food stamp program
U
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
maestros
U
استاد
professors
U
استاد
instructors
U
استاد
wright
U
استاد
craftsmaster
U
استاد
skilful
U
استاد
instructor
U
استاد
professor
U
استاد
adept
U
استاد
maestro
U
استاد
gammadion
U
چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
past masters
U
استاد پیشین
past masters
U
استاد قدیمی
elaborate
U
ساخت استاد
elaborated
U
ساخت استاد
adjoint
U
معاون استاد
chess master
U
استاد شطرنج
elaborates
U
ساخت استاد
master workman
U
استاد کار
master off
U
استاد شمشیربازی
elaborating
U
ساخت استاد
past master
U
استاد قدیمی
past master
U
استاد پیشین
tutored
U
استاد راهنما
tutor
U
استاد راهنما
tutors
U
استاد راهنما
handy
U
استاد در کارخود
handiest
U
استاد در کارخود
handier
U
استاد در کارخود
masters
U
استاد شطرنج
master
U
استاد شطرنج
masters
U
ارباب استاد
mastered
U
استاد شطرنج
mastered
U
ارباب استاد
master
U
ارباب استاد
weaves
U
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave
U
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
practice makes perfect
U
کارکن تا استاد شوی
grandmasters
U
استاد بزرگ شطرنج
philologist
U
استاد زبان شناسی
analyst
U
استاد تجزیه روانکاو
analysts
U
استاد تجزیه روانکاو
grandmaster
U
استاد بزرگ شطرنج
To be a master of ones craft.
U
درفن خود استاد بودن
As a university professor , his performance stank.
U
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
donnish
U
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
he is a past master in
U
او در استاد یا کهنه کار است
black belts
U
کمربند سیاه استاد جودو
black belt
U
کمربند سیاه استاد جودو
international master
U
استاد بین المللی شطرنج
head of state
U
پادشاه
constitutional monarch
U
پادشاه
o king
U
ای پادشاه
kingless
U
بی پادشاه
queenconsort
U
زن پادشاه
our sovereingn
U
پادشاه
monarch
U
پادشاه
Shah
U
پادشاه
kings
U
پادشاه
king
U
پادشاه
queen
U
زن پادشاه
potentate
U
پادشاه
potentates
U
پادشاه
queens
U
زن پادشاه
Shahs
U
پادشاه
sovereigns
U
پادشاه
rex
U
پادشاه
sovereign
U
پادشاه
monarchs
U
پادشاه
donning
U
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor stepped into the classroom.
U
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
to live in
U
پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
donned
U
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor knows what he is talking about.
U
استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
dons
U
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
don
U
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
regicide
U
قتل پادشاه
regicides
U
قتل پادشاه
sign manual
U
امضا پادشاه
oberon
U
پادشاه پریان
kingling
U
پادشاه کوچک
fit for a king
U
لایق پادشاه
rial
U
پادشاه ملکه
king of england
U
پادشاه انگلستان
kings palace
U
کاخ پادشاه
kings palace
U
قصر پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
U
پادشاه یا دولت
letters patent
U
نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
ticket of leave
U
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
Freemason
U
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
raja or rajah
U
راجه-امیریا پادشاه
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
privy seal
U
مهر شخصی پادشاه
croesus
U
کراسوس : پادشاه یونان
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
aeolus
U
پادشاه تسالی یونان
king of birds
U
پادشاه مرغان :دال
princess of the blood
U
دختر یا نوه پادشاه
his britannic majesty
U
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
king's counsel
U
قاضی دادگاه پادشاه
dauphiness
U
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
they attended the king
U
ایشان درخدمت پادشاه بودند
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
gordian
U
وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
HMS
U
مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
kinglet
U
پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
prince royal
U
پسر ارشد پادشاه انگلیس
princessroyal
U
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
herod
U
هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
dais
U
سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
monarchical
U
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
royalty
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
infanta
U
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
household troops
U
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
priam
U
پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
dauphin
U
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
the code of justinian
U
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
monarch
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
yeoman of the guard
U
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
kingmaker
U
کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
monarchs
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
queen dowager
U
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
infante
U
جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
jacobite
U
طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
eminent domain
U
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
strike pay
U
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
invests
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invest
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
following my lead
U
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
empires
U
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire
U
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
Georgian architecture
U
معماری جرجی
[در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
romulus
U
رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
order of council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
homage
U
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
Desornamentado
U
[سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
letters missive
U
نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
agamemnon
U
اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
koh i noor
U
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
procedendo
U
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
appoint
U
برقرار کردن منصوب کردن
appoints
U
برقرار کردن منصوب کردن
lord chancellor
U
بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com