English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lenient U اسان گیر
permissive U اسان گیر
easygoing U اسان گیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
simple U اسان
simpler U اسان
simplest U اسان
cheesecake U مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecakes U مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cushier U اسان
cushiest U اسان
cushy U اسان
mobility U انتقال اسان منابع تولید
glide U سریدن اسان رفتن
glided U سریدن اسان رفتن
glides U سریدن اسان رفتن
soft loan U وام اسان
soft loans U وام اسان
potties U اسان
potty U اسان
euthanasia U مرگ اسان
straightforward U اسان
easier U اسان
easier U پاس اسان
easiest U اسان
easiest U پاس اسان
easy U اسان
easy U پاس اسان
lollipop U ضربه اسان
lollipops U ضربه اسان
laughter U مسابقه اسان برای بردن
facilitate U اسان کردن
facilitated U اسان کردن
facilitates U اسان کردن
facilitating U اسان کردن
facile U اسان
simplifies U اسان تر کردن مختصر کردن
simplify U اسان تر کردن مختصر کردن
simplifying U اسان تر کردن مختصر کردن
leniency U اسان گیری ارفاق
permissiveness U اسان گیری
friendliness U میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
collar U کسب اسان امتیاز ضربه
collars U کسب اسان امتیاز ضربه
break the wind U در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
chippie U پرتاب اسان از زیر سبد
cushily U اسان وبی دردسر
degage U اسان
down line processor U پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
duck soup U اسان
duck soup U کار اسان وسهل
easygoing U اسان
eath U اسان
happy go lucky U اسان گذران بیمار
holeable U گوی اسان برای به سوراخ انداختن
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
in orders to make it easiter U برای اسان تر کردن ان
it is very easily done U بسیار اسان انجام میگیرد
it promisews to be easy U امید میرود اسان باشد
it promisews to be easy U چنین مینماید که اسان است
kickable U اسان برای ضربه زدن با پا
laxity U اسان گیری
light handed U اسان راحت
nothing great is easy U هیچ کاری بزرگی اسان نیست
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
pick a cherry U ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
pie alley U مسیر اسان برای گوی اندازی
royal road U اسان ترین راه
setl U زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
smalltalk U یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
to ease off U اسان شدن
to roll by U اسان رفتن
to roll on U اسان رفتن
to sweep past U اسان رفتن
to take it easy U کار را اسان گرفتن
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com