Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
providentially
U
از مشیت الهی من جانب الله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
god's ordinace
U
مشیت الهی
providence
U
مشیت الهی
acts of God
U
مشیت الهی
act of God
U
مشیت الهی
assize
U
مشیت
willed
U
مشیت
will
U
مشیت
wills
U
مشیت
ordinances
U
مشیت تقدیر
ordinance
U
مشیت تقدیر
ordinace
U
مشیت تقدیر
fair faced
U
حق به جانب
offshore
U
از جانب ساحل
sides
U
جنب جانب
side
U
جنب جانب
centripetal
U
جانب مرکزی
To err on the side of caution.
U
جانب احتیاط راگرفتن
centripetal force
U
نیروی جانب مرکز
centripetal acceleration
U
نیروی جانب مرکز
favouritism
U
جانب کسی را گرفتن
self proclaimed
U
ادعاشده از جانب خود شخص
estate in reversion
U
هبه قابل رجوع از جانب واهب
i made him my proxy
U
او رااز جانب خود وکیل کردم
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . .
U
از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
he voted by proxy
U
کسی را از جانب خودوکیل کردکه رای دهد
bear in
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
divine
U
الهی
divined
U
الهی
divining
U
الهی
divines
U
الهی
celestial
U
الهی
oracle
U
الهام الهی
afflatus
U
وحی الهی
theology
U
حکمت الهی
precepts of god
U
احکام الهی
charisma
U
عطیه الهی
doctor of d.
U
حکیم الهی
monad
U
جوهر الهی
grace of god
U
موهبت الهی
semidivine
U
نیمه الهی
oracles
U
الهام الهی
agape
U
عشق الهی
divine compassion
U
رحمت الهی
jurisprudence
U
حقوق الهی
theosophy
U
حکمت الهی
god
U
الله
here goes
U
یا الله
allhail
U
یا الله
right of god
U
حق الله
gods
U
الله
Allah
U
الله
halloa
U
یا الله
theologians
U
حکیم الهی خداشناس
under the shdow of god
U
بسایه خدا در فل الهی
numen
U
وجود الهی خدا
free grace
U
توفیق بی منت الهی
theological
U
وابسته بعلوم الهی
theologian
U
حکیم الهی خداشناس
may it please god
U
انشا الله
passing away of oneself in god
U
فناء فی الله
messenger of god
U
رسول الله
of haphazard
U
الله بختی
please god
U
انشا الله
seesaw
U
الله کلنگ
teeterboard
U
الله کلنگ
sign of god
U
ایت الله
stochastic
U
الله بختی
swoopstake
U
الله بختی
beit so
U
انشا الله
sewsaw
U
الله کلنگ
alleluia
U
سبحان الله
aleatory
U
الله بختی
house of God
U
بیت الله
flukey
U
الله بختکی
houses of God
U
بیت الله
happy go lucky
U
الله بختی
god willing
U
انشا الله
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
may
U
انشاء الله ایکاش
amen
U
خداکند انشاء الله
hazardously
U
تصادفا" الله بختی
from A to Z
<idiom>
U
از ب بسم الله تا م والسلام
flukily
U
بطوراتفاقی یا الله بختکی
Hurry up !Step on it ! Come on!
U
یا الله عجله نکن !
gracing
U
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
physico theology
U
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
graced
U
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graces
U
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
grace
U
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope .
U
انشاء الله خیر است
Congratulations ( to you ) .
U
انشاء الله مبارک است
in the name of god
U
بسم الله الرحمن الرحیم
potshot
U
تیر الله بختی انداختن
teeters
U
الله کلنگ بازی کردن
teetering
U
الله کلنگ بازی کردن
sewsaw
U
الله کلنگ بازی کردن
teetered
U
الله کلنگ بازی کردن
teeter
U
الله کلنگ بازی کردن
absolutist
U
کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
holloo
U
بارک الله بافریاد تشریق کردن
holla
U
بارک الله بافریاد تشریق کردن
lotteries
U
امر شانسی کار الله بختی
lottery
U
امر شانسی کار الله بختی
hollo
U
بارک الله بافریاد تشریق کردن
seesaw
U
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
random
U
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
randomly
U
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
One of these fin days .
U
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
systematic theology
U
بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
galactic noise
U
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
erastianism
U
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
bakuninism
U
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
the present writer
U
این بنده این جانب
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
To start from scratch.
U
از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com