English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It can be seen from a distance of two kilometers . U از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blind hole U سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
kilometric U کیلومتری
w kilometres of the town U در2 کیلومتری شهر
unit kilometer U مصرف کیلومتری یکان
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
space U فاصله دادن فاصله داشتن
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
eyeing U دیده
eye water U اب دیده
eye U دیده
eying U دیده
eyes U دیده
imperceptible U دیده نشدنی
feeler U دیده بان
visible U دیده شدنی
damaged U خسارت دیده
observers U دیده بان
observer U دیده بان
enntinel U دیده بان
feeder U دیده بان
eyeless U بی بصیرت بی دیده
feelers U دیده بان
scouted U دیده وری
scouts U دیده وری
scouting U دیده وری
monitoring U دیده بانی
lost U زیان دیده
feeders U دیده بان
sightless U دیده نشده
pitched U تهیه دیده
scout car U خودرو دیده ور
unsight U دیده نشده
worldly wise U جهان دیده
worldly-wise U جهان دیده
lookout U دیده بان
indiscernible U دیده نشدنی
invisible U دیده نشدنی
lookouts U دیده بان
vedette U دیده ورسوار
scout U دیده وری
light of one's eyes U نور دیده
light struck U نور دیده
in sight U دیده شدنی
hardened steel U فولاد اب دیده
garrets U برج دیده بانی
garret U برج دیده بانی
espied U دیده بانی کردن
observational U وابسته به دیده بانی
cheesed off U آزار دیده-اذیتشده
monitored U دیده بانی کردن
monitors U دیده بانی کردن
sentinels U دیده بان کشیک
sentinel U دیده بان کشیک
sunbaked U حرارت افتاب دیده
it is of frequent U بسیار دیده میشود
brain injured U اسیب دیده مغزی
espy U دیده بانی کردن
espying U دیده بانی کردن
forward post U پستهای دیده ور جلو
invisibly U چنانکه دیده نشود
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
damaged shipments U محموله خسارت دیده
cauliflowr ear U گوش اسیب دیده
you have been seen U دیده شده اید
injured muscle U عضله اسیب دیده
shock concrete U بتن ضرب دیده
heat affected zone U منطقه حرارت دیده
weatherbeaten U باد و باران دیده
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
suffering economy U اقتصاد اسیب دیده
stager U گرگ باران دیده
injured party U طرف صدمه دیده
scout U دیده وری کردن
injured party U طرف خسارت دیده
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
monitor U دیده بانی کردن
injured parties U طرف صدمه دیده
injured parties U طرف خسارت دیده
espies U دیده بانی کردن
scouts U دیده وری کردن
scouted U دیده وری کردن
visibility was poor U چیزها درست دیده نمیشد
unobserved fire U تیر دیده بانی نشده
seasoned soldier U سرباز ورزیده و جنگ دیده
software mointor U دیده بان نرم افزاری
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
i cannot place you U نمیدانم شما را کجا دیده ام
battlefield evacuation U تخلیه پرسنل اسیب دیده
trainband U گروه نظامی تعلیمات دیده
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
injured person U آدم آسیب دیده [زخمی]
Long absent, soon forgotten. <proverb> U از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
My hand is bruised. U دستم ضرب دیده است
bird's eye views U منظرهای که از بلندی دیده میشود
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
bird's eye view U منظرهای که از بلندی دیده میشود
visible roof U سقفی که از درون دیده شود
to come in to notice U دیده شدن روی کار امدن
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
picket U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
picketed U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
ding U قسمت اسیب دیده تخته موج
backward U بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
pickets U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
salvage U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot . U گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
salvaged U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
visuals U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
nerved U قطع عصب پای اسیب دیده اسب
visual U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
annunciator U ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
one in the dark U میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
the eye is bigger than the belly <proverb> U نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
scout U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
phosphene U حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
hidden U اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
fog dog U روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
disabled list U فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
short round U فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
put-downs U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognises U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. U از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
many U اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
infinity U مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
put down U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-down U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
keloid or cheloid U یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
recognizes U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
dual U دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
recognizing U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
addax U یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
iguanodon U سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
carnation border U حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
accadian U که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
hidden U پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
reads U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
distresses U توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distress U توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
stratus U لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
cloud design U طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
interregna U فاصله
gaps U فاصله
spacing U فاصله
gap U فاصله
single space U تک فاصله تو هم
hiatus U فاصله
space bar U فاصله زن
equidistant U هم فاصله
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com