English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
from immemorial times U از زمان خیلی قدیم
from (since) the year one [American E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
from (since) the year dot [British E] <adv.> U از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immensurable U خیلی قدیم
immemorially U بطور خیلی قدیم
immemorial U بسیار قدیم خیلی پیش
teutonic U از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
crystals U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
rattling U خیلی تند خیلی خوب
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
of old U قدیم
the old world U بر قدیم
primitive U قدیم
yore U در قدیم
anciently U در قدیم
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
old world U دنیای قدیم
dateless U بسیار قدیم
the old testament U عهد قدیم
tzar U امپراطورروسیه قدیم
pierian U در مقدونیه قدیم
Aborigine اهلی قدیم
the old ways U رسوم قدیم
In times past . In olden days . U درروزگاران قدیم
the youth of the world U روزگارخیلی قدیم
ancientry U عهد قدیم
f. times U ایام قدیم
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
satrap U استاندار قدیم ایران
conventionality U پیروی از سنت قدیم
unites U سکه قدیم انگلیسی
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
babylon U شهر بابل قدیم
iguanodont U سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
old english U زبان انگلیسی قدیم
early U مربوط به قدیم عتیق
samson U قاضی قدیم اسرائیل
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
conservatives U پیرو سنت قدیم
conservative U پیرو سنت قدیم
uniting U سکه قدیم انگلیسی
proconsulship U مقام فرمانداری در رم قدیم
proconsular U وابسته به فرمانداران رم قدیم
italic U وابسته به ایتالیاییهای قدیم
earliest U مربوط به قدیم عتیق
kempo U تکنیک قدیم کاراته
unite U سکه قدیم انگلیسی
samaria U سامریه در فلسطین قدیم
land grave U کنت قدیم المانی
carthage U شهر کارتاژ قدیم
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
triumvier U یکی از سه زمامدار روم قدیم
fabliau U وابسته باشعار قدیم فرانسه
old indian defence U دفاع هندی قدیم شطرنج
macaca U نوعی میمون دنیای قدیم
ecclesiast U عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
nestorian U کلیسای نسطوری قدیم ایران
macaque U نوعی میمون دنیای قدیم
plebs U توده مردم روم قدیم
apis U گاو مقدس مصریان قدیم
pandect U حقوق مدنی روم قدیم
doric U بسبک معماری قدیم یونان
Hamedan U شهر همدان [اکباتان قدیم]
babel U شهر و برج قدیم بابل
ra U خدای افتاب مصریان قدیم
old guard U صنوف صاحب اعتبار قدیم
stuart U خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
the a of days U خدای سرمدی قدیم الایام
pony express U پست سریع السیر قدیم
punic U اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
sab U وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
saker U باز شکاری در اروپای قدیم
tchigorin indian U دفاع هندی قدیم شطرنج
paleo etc U وابسته بشمال دنیای قدیم
triumvirates U یکی از سه زمامدار روم قدیم
triumvirate U یکی از سه زمامدار روم قدیم
paleethnology U مبحث شناسایی انسانهای قدیم
paleo arctic or palaeo U وابسته بشمال دنیای قدیم
propraetor U کنسول فرمانداراستان قدیم روم
mercury U یکی از خدایان یونان قدیم
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
lambrequin U دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
He is an old – timer at this club . U از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
Whigs U عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
atrium U اطاق میانی خانههای روم قدیم
hierology U علم خواندن خطوط قدیم مصر
doric U وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
archon U یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
lawmerchant U قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
classic U مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
acinaces U شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
Whig U عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
hoplite U سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
goth U یکی از اقوام المانی قدیم بربری
shekel U واحد وزن وپول بابل قدیم
mycenian U اهل شهر "مسین " قدیم یونان
guard mount U مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
quadriga U ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
essenism U اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
pre chellean U وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
mycenaean U اهل شهر "مسین " قدیم یونان
portcullises U درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
gambit of aleppo U نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
portcullis U درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
protasis U نخستین قسمت درام قدیم رومی
propretor U کنسول فرماندار استان قدیم روم
classics U مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
sogdian U اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
primogeniture U حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
elam U کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
uncial U وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
paleolith U الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
olympiad U جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
gutta U تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
canon low U دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
shaman U کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
scutum U سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
knight bachelor U پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
staged U تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
fleur de lys U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
fleur de lis U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
modernism U نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
paleolithic U وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
lowboy U عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
mesolithic U وابسته بدوره بین عصر حجر قدیم وجدید میانسنگی
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
palafitte U خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
yellow bile U مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
exchanging U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
azoth U جیوه که کیمیاگران قدیم انراماده اصلی فلزات میدانستند جیوه
exchanged U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
fasces U [نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
lawmerchant U حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
villainous U خیلی بد
dammit U خیلی
highly U خیلی
copious U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
for long U خیلی
far and away U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com