English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
man and boy U از زمان بچگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
babyishness U بچگی
puerility U بچگی
boyhood U بچگی
babyishism U بچگی
childishness U بچگی
childness U بچگی
babyhood U بچگی
childhood U بچگی
infantile U بچگی
puerilely U ازروی بچگی
boyhood U پسر بچگی
the a of infancy U دوره بچگی
childishly U ازروی بچگی
childishness U حالت بچگی
from a child U ازهنگام بچگی
little U درخور بچگی پست
to cut ones eye teeth U ازحالت یامرحله بچگی درامدن
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
times U زمان
terming U زمان
yet U تا ان زمان
contemporaneous U هم زمان
timed U زمان
thence U از ان زمان
dates U زمان
date U زمان
whene'er U هر زمان
away U از ان زمان
zeitgeist U زمان
stroked U زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
simultaneously U در یک زمان
time of blowing U زمان دم
termed U زمان
term U زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
thitherto U تا ان زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
stroke U زمان
time-consuming U زمان بر
periods U زمان
timepiece U زمان
cycle time U زمان
tempo U زمان
coinstantaneous U هم زمان
cotemporaneous U هم زمان
tempos U زمان
period U زمان
clocks U زمان ها
time consuming U زمان بر
time U زمان
clock U زمان
lead time U زمان پیشگیری
multiplication time U زمان ضرب
prescription U مرور زمان
peace time U زمان صلح
leisure time U زمان اسودگی
coking period U زمان کک سازی
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
passtime U زمان گذارستون
prescriptions U مرور زمان
orthogenesis U جبر زمان
period of concentration U زمان تمرکز
peace time U در زمان صلح
nonsynchronous U ناهم زمان
length of time U طول زمان
load time U زمان بارکردن
linkage time U زمان پیوند
lost time U زمان گمگشته
lapsing U گذشت زمان
maintenance period U زمان تعمیرات
makeup time U زمان جبران
lapse U گذشت زمان
light load period U زمان بار کم
maximum duration U زمان حداکثر
mean time U زمان متوسط
microcycle U واحد زمان
non productive time U زمان مرده
whoopee U زمان خوشی
lost time U زمان مفقوده
lapses U گذشت زمان
loading time U زمان بارگیری
miscellaneous time U زمان متفرقه
chronoscope U زمان سنج
response time U زمان پاسخ
response time U زمان واگنش
relief time U زمان استراحت
relaxation time U زمان اسایش
regression time U زمان برگشت
chronoscope U زمان نما
response time U زمان واکنش
chronophobia U زمان هراسی
run time U زمان اجرا
chronometer U زمان سنج
rise time U زمان خیز
running time U زمان رانش
chronograph U زمان نگار
retention time U زمان بازداری
chromometer U زمان سنج
reflex time U زمان بازتاب
reference time U زمان مرجع
return perion U زمان برگشت
budget period U زمان بودجه
blue moon U زمان دراز
production time U زمان ساخت
production time U زمان تولید
timing U زمان سنجی
clocked U با سنجش زمان
base period U زمان مبنا
preterit U زمان ماضی
timing U زمان احتراق
timing U زمان بندی
recurrence interval U زمان برگشت
recovery time U زمان بهبود
reasonable time U زمان معقول
present tense U زمان حال
civil time U زمان عرفی
clk U زمان سنج
reaction time U زمان واکنش
timing U زمان گیری
preparation time U زمان تهیه
expected time U زمان تحمل
adaptation time U زمان انطباق
activity time U زمان هر فعالیت
cycle time U زمان تناوب
cycle time U زمان دوره
local time U زمان محلی
equilibrium time U زمان تعادل
cycle time U زمان سیکل
add time U زمان افزایش
add time U زمان جمع
association time U زمان تداعی
correlation time U زمان همبستگی
allocated time U زمان نامی
all crash U زمان فوریت
cutting time U زمان اصلی
execution time U زمان اجرا
adverb of time U فرف زمان
cutting time U زمان برش
access time U زمان دستیابی
acceleration time U زمان شتاب
time lag U زمان تاخیر
dilation of time U اتساع زمان
distribution time U زمان توزیع
time lags U زمان مرده
down time U زمان بیکاری
time lags U زمان تاخیر
effective time U زمان موثر
down time U زمان توقف
dwell idling time U زمان هرزگردی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com