English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She is romantically inclined. She i8s game. U از دو حال خارج نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
garbage U داده یا اطلاعی که دیگر لازم نیست چون خارج از تاریخ است یا غلط دارد
not valid abroad U در خارج [از کشور] معتبر نیست
Other Matches
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
auxiliary U نیست
aint U نیست
Plug and Play U یچ نیست
secondary U نیست
it is well enough U بد نیست
auxiliaries U نیست
temporary storage U می نیست
he takes no notice of it U نیست
he is not of our number U از ما نیست
It's not new. نو نیست.
isn't U نیست
storage U می نیست
non-combatants U خارج از صف
out [of] <adv.> U خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
outed U خارج
non-combatant U خارج از صف
aroint U خارج شو
non combatant U خارج از صف
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out of U خارج از
out-of- U خارج از
off U خارج از
per U خارج از
out- U خارج
outside U خارج
outsides U خارج
off side U خارج از خط
outsides U در خارج
out of tune U خارج
externally U از خارج
out U خارج
abroad U خارج
externals U خارج
forth of U خارج از
external U خارج
outside U در خارج
it is immaterial U چیزی نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
needn't U لازم نیست
that depends U معلوم نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
no object U چیزی نیست
inextinct U نیست نشده
no matter U چیزی نیست
dont mention it U چیزی نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
if you please U اگرزحمت نیست
you are written U حق با شما نیست
he is not in it U داخل نیست
he has nothing in him U کسی نیست
he is not willing to go U نیست برود
he is out of his senses U بهوش نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
static U که پویا نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
cold is merely privative U گرما نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
that is not it U این نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
that is wrong U درست نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
there is no hurry U شتابی نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
it needs not U لازم نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
it is unsuitable U مناسب نیست
it is unnecessary U لازم نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
Nevermind! U مهم نیست !
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
it's only me U کسی نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
no hurry U عجلهای نیست
nihilism U نیست انگاری
no wonder <idiom> U تعجبی نیست
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
no trouble U زحمتی نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U مردش نیست
niet le fait U کار او نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
There is no hot water U آب گرم نیست.
ought not U شایسته نیست
It's not new. جدید نیست.
it has escaped my remembrance U یاد نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
ejected U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
double out U 081 خارج
to pass off U خارج شدن
eject U خارج کردن
out U خارج از حدود
derail U از خط خارج شدن
quotient U خارج قسمت
derails U از خط خارج کردن
cross country U خارج از جاده
out- U خارج بیرون
out- U خارج از حدود
out U خارج بیرون
derailed U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
unship U خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
to rule out U خارج کردن
outed U خارج بیرون
outed U خارج از حدود
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
out-of- U در خارج بواسطه
alfresco U خارج از منزل
outbound U مربوط به خارج
out of U در خارج بواسطه
abaxile U خارج از مرکز
acentric U خارج از مرکز
irrelevant U خارج از موضوع
anieoro U از داخل به خارج
extraneous U خارج از قلمروچیزی
To fall out. U از صف خارج شدن
off duty U خارج از نگهبانی
off duty U خارج از خدمت
tort U خارج از قرارداد
torts U خارج از قرارداد
nonsense U خارج از منطق
off key خارج از مایه
abroad خارج از کشور
issues U خارج شدن
issued U خارج شدن
issue U خارج شدن
outdoors U خارج از منزل
without U بطرف خارج
popping U خارج شدن
eccentric U خارج از مرکز
eccentrics U خارج از مرکز
extra-marital U خارج از زناشویی
bring out U خارج کردن
begone U خارج شو عزیمت کن
outbound U خارج ازمحدوده
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the question U خارج از موضوع
overseas U خارج ازکشور
ejects U خارج کردن
blow out U به خارج دمیدن
off season U خارج از فصل
quotients U خارج قسمت
egress U خارج شدن
void U خارج شدن
from the outside U از خارج [از جایی]
oversea U خارج از کشور
over the side U خارج از ناو
ouyby U خارج از دور از
outbye U خارج از دور از
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
not to the point U خارج از موضوع
out of question U خارج از موضوع
outboard bearing U یاتاقان خارج
off center U خارج از مرکز
phase out U خارج کردن
extravascular U خارج رگی
standaway U خارج از بدن
from out of town U از خارج [از شهر]
from outside U از خارج [از شهر]
submultiple U خارج قسمت
neither here nor there U خارج ازموضوع
soto uke U دفاع از خارج
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
emigration U مهاجرت به خارج
to fall out U خارج شدن
extragalactic U خارج کهکشانی
extramarital U خارج ازدواجی
extramarital U خارج از زناشویی
extramundane U خارج دنیایی
out of door U خارج ازمنزل
extraterritorial U خارج الارضی
extra spectral U خارج طیفی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com