Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unmake
U
از خاصیت انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pneumaticity
U
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
sound absorption
U
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
virtue
U
خاصیت
navigating
U
خاصیت
virtues
U
خاصیت
reflectiveness
U
خاصیت
inefficacious
U
بی خاصیت
propertyless
U
بی خاصیت
navigated
U
خاصیت
property
U
خاصیت
navigate
U
خاصیت
quale
U
خاصیت
neer do well or well
U
بی خاصیت
the five predicables
U
خاصیت
affection
U
خاصیت
navigates
U
خاصیت
astingency
U
خاصیت قبض
flakiness
U
خاصیت فلسی
recursivity
U
خاصیت بازگشت
quantification
U
تعیین خاصیت
alkalescence
U
خاصیت قلیایی
anti knock property
U
خاصیت ضدضربه
woodiness
U
خاصیت چوبی
vitreosity
U
خاصیت شیشهای
adhesive property
U
خاصیت چسبندگی
magnetism
U
خاصیت مغناطیسی
nature
U
نوع خاصیت
sponginess
U
خاصیت اسفنجی
fungosity
U
خاصیت قارچی
ductility
U
خاصیت کش امدن
steeliness
U
خاصیت فولادی
gumminess
U
خاصیت صمغی
extensive property
U
خاصیت مقداری
fattiness
U
خاصیت چربی
glassiness
U
خاصیت شیشهای
gauziness
U
خاصیت گارسی
mealness
U
خاصیت اردی
buoyancy
U
خاصیت شناوری
functions
U
خاصیت وجودی
function
U
خاصیت وجودی
carnosity
U
خاصیت گوشتی
chalkiness
U
خاصیت تباشیری
chemism
U
خاصیت شیمیایی
the virtue of drugs
U
خاصیت داروها
natures
U
نوع خاصیت
causality
U
خاصیت سببی
silkiness
U
خاصیت ابریشمی
fluffiness
U
خاصیت کرکی
nutritiousness
U
خاصیت غذائی
impoverished
U
بی خاصیت کردن
absorption property
U
خاصیت جذب
impoverish
U
بی خاصیت کردن
abnormalities
U
خاصیت غیرطبیعی
abnormality
U
خاصیت غیرطبیعی
mechanicalness
U
خاصیت مکانیکی
milkiness
U
خاصیت شیری
non skid quality
U
خاصیت ضد لغزش
powderiness
U
خاصیت گردی
ductility
U
خاصیت انگمی
mealiness
U
خاصیت اردی
nutritiveness
U
خاصیت غذایی
impoverishes
U
بی خاصیت کردن
impoverishing
U
بی خاصیت کردن
deactivating
U
بی خاصیت کردن
deactivates
U
بی خاصیت کردن
deactivated
U
بی خاصیت کردن
elasticity
U
خاصیت فنری
pitchiness
U
خاصیت زفتی
functioned
U
خاصیت وجودی
deactivate
U
بی خاصیت کردن
paramorphism
U
خاصیت دگردیسی
ductility
U
خاصیت فتیله شدن
corporeity
U
خاصیت جسمی یامادی
flexibility
U
خاصیت خمش پذیری
diathermacy
U
خاصیت هدایت گرما
osmosis
U
خاصیت نفوذ وحلول
sexed
U
دارای خاصیت جنسی
sliminess
U
خاصیت گلی یا لجنی
curative
U
دارای خاصیت درمانی
heat treating property
U
خاصیت عملیات حرارتی
gamic
U
دارای خاصیت جنسی
illusion of space
U
القاء خاصیت فضایی
impenetrableness
U
خاصیت عدم تداخل
inductionless
U
بدون خاصیت القائی
alkaline
U
دارای خاصیت قلیایی
elater
U
خاصیت انبساط و گسترش
ductility
U
خاصیت لوله شدن
erotization
U
خاصیت شهوانی یافتن
neer do well or well
U
ادم بی وجود یا بی خاصیت
isogametic
U
دارای خاصیت هم گامیتی
springiness
U
خاصیت فنری ارتجاع
geomagnetic
U
خاصیت مغناطیسی زمین
pulpiness
U
خاصیت خمیری یاگوشتی
prevenience
U
خاصیت جلوگیری کننده
malleability
U
خاصیت چکش خواری
low test
U
دارای خاصیت فراری
commutative rule
U
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
antidotal
U
دارای خاصیت پادزهری
commutative property
U
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
alkalescent
U
دارای خاصیت قلیایی
commutative law
U
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
agglomerative
U
دارای خاصیت تراکم
soak up
<idiom>
U
خاصیت جنب کردنداشتن
diastatic
U
دارای خاصیت جوهربزاق
acid base catalysis
U
خاصیت اسیدی- بازی
acid base behavior
U
خاصیت اسیدی- بازی
plasticity
U
خاصیت شکل افرینی
isogamous
U
دارای خاصیت هم گامیتی
asexual
U
فاقد خاصیت جنسی
capillarity
U
خاصیت موئی مویسانی
tonus
U
خاصیت انقباض عضله
vitality
U
قدرت یا خاصیت حیاتی
corkiness
U
خاصیت چوب پنبهای
demagnetize
U
خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
indiscerptibility
U
خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
de energize
U
از بین بردن خاصیت مغناطیسی
active material
U
موادی که خاصیت تجزیه دارند
distributive law
U
خاصیت پخش پذیری
[ریاضی]
ethereality
U
خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
absorbent
U
دارای خاصیت جذب درکش
actescence
U
نمایش شیر خاصیت شیری
paramorphic
U
دارای خاصیت تغییر یابی
persalt
U
نمک دارای خاصیت اسیدی
amphoteric
U
دارای خاصیت اسید و قلیا
acoustic vases
U
[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
paramorphous
U
دارای خاصیت تغییر یابی
adhesion of fibers
U
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
sourness is the p of vinegar
U
ترشی خاصیت سرکه است
nervous nellie
U
ادم محافظه کار و بی خاصیت
distributive rule
U
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
distributive law
U
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
male sterile
U
گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
absorbant
U
دارای خاصیت جذب درکش
quale
U
شیی دارای خاصیت هوشیاری
absorbency
U
خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
balmier
U
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmiest
U
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy
U
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
acids
U
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
objectify
U
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
hot forming property
U
خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
basicity
U
خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
electromagnetism
U
خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
capillarity
U
خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
acid
U
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
vitrescence
U
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
radioactivity
U
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
incendivity
U
خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
radio activity
U
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
iceland spar
U
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
let down
U
پایین انداختن انداختن
zooflagellate
U
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
neutral soil
U
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
prepositional phrase
U
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
catapult
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
pitchstone
U
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
electro magnet
U
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
actinoelectric
U
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet
U
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
curie point
U
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
kemp
U
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
plasma display
U
صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
elasticity
U
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
flakiness
U
خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
vitalistic
U
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalist
U
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
throw
U
انداختن
hewn
U
انداختن
omitting
U
انداختن
emplace
U
جا انداختن
bottom
U
ته انداختن
bottoms
U
ته انداختن
overthrew
U
بر انداختن
fling
U
انداختن
to leave out
U
انداختن
overthrow
U
بر انداختن
overthrowing
U
بر انداختن
overthrown
U
بر انداختن
flings
U
انداختن
hews
U
انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com