English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
smoking U استعمال دخانیات
nicotian U استعمال کننده دخانیات
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
I dont smoke at all. U اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
tobacco U دخانیات
smoker U اهل دخانیات
smokers U اهل دخانیات
tobacco department U اداره دخانیات
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
ailing U ناخوش
he fell ill U ناخوش شد
crapulous U ناخوش
ills U ناخوش
ill- U ناخوش
ill U ناخوش
sick U ناخوش
unwell U ناخوش
sickliest U ناخوش
sickest U ناخوش
sicklier U ناخوش
sickly U ناخوش
morbid U ناخوش
peccant U ناخوش
he was taken ill U ناخوش شد
unwelcome U ناخوش ایند
under the weather <idiom> U ناخوش بودن
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
distempered U اشفته ناخوش
dangeously sick U خطرناکانه ناخوش
sickened U ناخوش کردن
sicken U ناخوش کردن
he thought U ناخوش است
he is sick U او ناخوش است
sickens U ناخوش کردن
ungrateful U ناخوش ایند
distasteful U ناخوش ایند
to be out of health U ناخوش بودن
sickish U کمی ناخوش
unsound U ناخوش نادرست
unpleasant U ناخوش ایند
unpleasantly U ناخوش ایند
many U بسیاری
exuberance U بسیاری
deepness U بسیاری ته
not a few U بسیاری
multitudes U بسیاری
muchness U بسیاری
multeity U بسیاری
multiplicity U بسیاری
multitude U بسیاری
plentifulness U بسیاری
profuseness U بسیاری
unsavory U ناگوار ناخوش ایند
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
undesirable U ناخوش ایند ناخواسته
sickener U چیز ناخوش کننده
unhealthy U ناخوش ناخوشی اور
sick unto U ناخوش سخت یا مردنی
manifoldness U چندتایی بسیاری
many of them U بسیاری از انها
plenty U فراوانی بسیاری
many people U بسیاری از مردم
multiplicity of creeds U بسیاری کیش ها
there are numbers who U بسیاری هستند که
widely U در بسیاری موارد
to take to ones bed U دربستربیماری افتادن ناخوش شدن
he is liable to become sick U در معرض ناخوش شدن است
it is true that he was sick U راست است که او ناخوش بود
many d. of hunger U بسیاری از گرسنگی می میرند
Many explanations were proffered. U توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
horribly <adv.> U خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
incredibly <adv.> U خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
to poreone's eyes out U چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
we had a heavy p to day U امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
accumulate U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
spillages U وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
spillage U وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
commoners U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commonest U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
Ouroboros U نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
synchronous U سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
uses U استعمال
application U استعمال
expenditure U استعمال
applications U استعمال
use U استعمال
employment U استعمال
vital necessity U پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
user cost U هزینه استعمال
ill usage U سوء استعمال
value in use U ارزش استعمال
overkill U استعمال بیش از حد
use value U ارزش استعمال
unworn U استعمال نشده
nicotian U دود استعمال کن
tutoyer U استعمال کردن
misusage U سوء استعمال
telescopy U فن استعمال دوربین
misapplication U سوء استعمال
misapplication U استعمال بیجا
law of use U قانون استعمال
riflery U استعمال تفنگ
ill use U بد استعمال کردن
overuse U استعمال مفرط
use U استعمال مصرف
disuse U عدم استعمال
employ U استعمال کردن
employed U استعمال کردن
employing U استعمال کردن
employs U استعمال کردن
maltreatment U سوء استعمال
abuse U بد استعمال کردن
applies U استعمال کردن
abusive U سوء استعمال
exercise U استعمال کردن
uses U استعمال مصرف
application U موارد استعمال
applications U موارد استعمال
graphics U فن استعمال نمودار
exercised U استعمال کردن
exercises U استعمال کردن
apply U استعمال کردن
applying U استعمال کردن
abuse U سوء استعمال
abused U بد استعمال کردن
using U استعمال مصرف
abusing U بد استعمال کردن
abuses U سوء استعمال
usage U عرف استعمال
usage U نحوه استعمال
usages U عرف استعمال
usages U نحوه استعمال
bilingualism U استعمال دوزبان
abusing U سوء استعمال
abused U سوء استعمال
abuses U بد استعمال کردن
bilinguality U استعمال دوزبان
desuetude U عدم استعمال
cranage U استعمال جرثقیل
distributing U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distribute U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributes U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
dosage U مقدار استعمال دارو
catachresis U استعمال غلط کلمه
users U استعمال کننده کاربر
vernacularism U استعمال زبان محلی
dosages U مقدار استعمال دارو
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
malapropism U سوء استعمال کلمات
user U استعمال کننده کاربر
outward application U استعمال برونی یا خارجی
law of disuse U قانون عدم استعمال
mitring U استعمال تاج اسقفی
mitering U استعمال تاج اسقفی
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com