English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
occupational aptitude U استعداد شغلی
occupational test U ازمون شغلی
aptitude test U ازمون استعداد
aptitude tests U ازمون استعداد
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
army classification battery test U ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
shear box test U ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
occupational U شغلی
vocational U شغلی
inoccupation U بی شغلی
occupational psychology U روانشناسی شغلی
job evaluation U ارزشیابی شغلی
job enlargement U گسترش شغلی
vocational adjustment U سازگاری شغلی
job elements U عناصر شغلی
job analysis U تحلیل شغلی
vocational guidance U راهنمایی شغلی
vocational maladjustment U ناسازگاری شغلی
vocational selection U گزینش شغلی
trade tests U ازمونهای شغلی
job satisfaction U رضایت شغلی
job security U امنیت شغلی
occupational stability U ثبات شغلی
occupational interests U رغبتهای شغلی
occupational family U گروه شغلی
job training U اموزش شغلی
duty position U محل شغلی
job specification U مشخصات شغلی
job specification U ویژگیهای شغلی
job description U توصیف شغلی
occupational hazard U صدمه شغلی
occupational hazards U صدمه شغلی
dead-end job U شغلی بی آینده
occupational hazard U سانحه شغلی
occupational mobility U تحرک شغلی
occupational hazards U سانحه شغلی
vocational counseling U مشاوره شغلی
fringe benefit U مزایای شغلی
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
job description U شرح وفایف شغلی
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
job classification U طبقه بندی شغلی
vocational interest blank U پرسشنامه علائق شغلی
jobs U پست شغلی و کار
job U پست شغلی و کار
runners U اداره کننده شغلی
runner U اداره کننده شغلی
dictionary of occupational titles U واژگان عنوانهای شغلی
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
to follow a profession U شغلی راپیشه کردن
But not just any job . U ولی البته نه هر شغلی
professional liability insurance U بیمه تعهدات شغلی
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
tied down <idiom> U مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
kuder occupational interest survey U رغبت سنج شغلی کودر
test protectors U بازرس ازمایشات کارایی شغلی
svib U رغبت سنج شغلی استرانگ
strong vocational interest blank U رغبت سنج شغلی استرانگ
to upgrade somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
to promote somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
brilliance U استعداد
verve U استعداد
potentiality U استعداد
gormless U کم استعداد
liability to disease U استعداد
simpleminded U کم استعداد
predispostion U استعداد
susceptivity U استعداد
talentless U بی استعداد
cabiler U استعداد
ungifted U بی استعداد
aptness U استعداد
amplitude U استعداد
potentialities U استعداد
endowments U استعداد
ingenuity U استعداد
unintelligent U بی استعداد
talents U استعداد
capability U استعداد
susceptibility U استعداد
turns U استعداد
gifted U با استعداد
property U استعداد
talent U استعداد
parted U با استعداد
aptitude U استعداد
talented U استعداد
aptitudes U استعداد
turn U استعداد
endowment U استعداد
capacity U استعداد
inapt U بی استعداد
geniuses U استعداد
capacities U استعداد
genius U استعداد
capacities U گنجایش استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
capacity U گنجایش استعداد
indisposedness U عدم استعداد
clever U باهوش با استعداد
imitativeness U استعداد تقلید
strengths U استعداد رزمی
war strenght U استعداد جنگی
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
end strength U استعداد نهایی
cleverer U باهوش با استعداد
division slice U استعداد لشگری
sconce U جمجمه استعداد
mechanical aptitude U استعداد فنی
capacities U استعداد مقام
capability U استعداد پیشرفت
liability U بدهکاری استعداد
strength U استعداد رزمی
caliber U گنجایش استعداد
arts U استعداد استادی
reproductivity U استعداد تولید
command strength U استعداد یکان
capacity U استعداد مقام
resistibility U استعداد مقاومت
risible faculty U استعداد خنده
reproductivity U استعداد هم اوری
authorized strength U استعداد مجاز
cleverness U هوشیاری استعداد
indisposition U عدم استعداد
indispositions U عدم استعداد
liabilities U بدهکاری استعداد
shifted U نوبتی استعداد
artistry U استعداد هنرپیشگی
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
academic aptitude U استعداد تحصیلی
shift U نوبتی استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
flair U استعداد خصیصه
art U استعداد استادی
artistic aptitude U استعداد هنری
tendency U توجه استعداد
shifts U نوبتی استعداد
tendencies U توجه استعداد
palooka U بوکسور بی استعداد
child prodigy U بچهبا استعداد
effective strength U استعداد رزمی موثر
potentially U با داشتن استعداد نهانی
fabllibility U استعداد خطا کردن
gift U استعداد پیشکش کردن
gifts U دارای استعداد کردن
versatile U دارای استعداد و ذوق
flatlander U موج سوار کم استعداد
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
gift U دارای استعداد کردن
habiliment U جامه استعداد فکری
gifts U استعداد پیشکش کردن
naturals U مسلم استعداد ذاتی
natural U مسلم استعداد ذاتی
level of strength U سطح استعداد رزمی
level of strength U میزان استعداد رزمی
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
able با استعداد صلاحیت دار
accountable strength استعداد قابل توجه
potentialize U دارای استعداد کردن
gifted U موید شخص با استعداد
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
knack U صدای شلاق استعداد
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
self rating U تعیین میزان استعداد خود
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com