English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
submissively U ازروی فروتنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
condescendingly U ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
Other Matches
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
humbleness U فروتنی
demission U فروتنی
courteousness U فروتنی
meekness U فروتنی
self humiliation U فروتنی
humility U فروتنی
lowlihead U فروتنی
lowliness U فروتنی
modesty U فروتنی
humble U فروتنی کردن
abase oneself U فروتنی کردن
humblest U فروتنی کردن
to humble oneself U فروتنی کردن
modesty U عفت فروتنی
selfhumbling U فروتنی خود شکنی
lowlily U از روی پستی یا فروتنی
modestly U با ازرم از روی فروتنی
to feel humbled U احساس فروتنی کردن
to be humbled U احساس فروتنی کردن
meekly U از روی فروتنی یا افتادگی
humbly U از روی فروتنی یا خضوع و خشوع
self abasement U پست سازی یا تحقیر خود فروتنی
cringe U چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringed U چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing U چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringes U چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
condescended U فروتنی کردن خود را پست کردن
condescends U فروتنی کردن خود را پست کردن
condescend U فروتنی کردن خود را پست کردن
from U ازروی
facetiously U ازروی شوخی
experientially U ازروی تجربه
fatuously U ازروی بیشعوری
ill humouredness U ازروی بد خلقی
floutingly U ازروی استهزاء
finically U ازروی وسواس
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
flightily U ازروی بوالهوسی
evadingly U ازروی تجاهل
excursively U ازروی بی ترتیبی
equivocally U ازروی ایهام
crookedly U ازروی نادرستی
deridingly U ازروی ریشخند
discontentedly U ازروی نارضایتی
discursively U ازروی استدلال
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
disobilgingly U ازروی نامهربانی
disgustedly U ازروی بیزاری
dissolutely U ازروی هرزگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
dizzily U ازروی گیجی
doubliy U ازروی تزویر
egotistically U ازروی خودبینی
emulously U ازروی هم چشمی
enterprisingly U ازروی توکل
corruptly U ازروی تباهی
floutingly U ازروی اهانت
insesately U ازروی بی عاطفگی
irefully U ازروی تندی
irreligiously U ازروی بی دینی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
irreverently U ازروی بی حرمتی
muddily U ازروی گیجی
mystically U ازروی تصوف
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
open mindldly U ازروی بی تعصبی
perfidiously U ازروی خیانت
pettishly U ازروی کج خلقی
querulousy U ازروی کج خلقی
politicly U ازروی مصلحت
powerlessly U ازروی ضعف
profligately U ازروی هرزگی
sure U ازروی یقین
purposelessly U ازروی بی مقصودی
insesately U ازروی بیحسی
inexactly U ازروی بی دقتی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
fractiously U ازروی کج خلقی
frivolously U ازروی نادانی
glozingly U ازروی مداهنه
headily U ازروی خودسری
heretically U ازروی فسادعقیده
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
ill humouredly U ازروی بد خویی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill naturedly U ازروی بد خویی
illy U ازروی بد خواهی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
in the abstract U ازروی تجرید
inconstantly U ازروی بی ثباتی
incontinently U ازروی بی عفتی
indecently U ازروی بی شرمی
indecisively U ازروی دو دلی
to get off U برخاستن ازروی
contumaciously U ازروی سرکشی
glaringly U ازروی خودنمائی
impatiently U ازروی بی صبری
impatiently U ازروی ناشکیبایی
preponderantly U ازروی فضیلت
empirically U ازروی شارلاتانی
pessimistically U ازروی بد بینی
inadequately U ازروی بی کفایتی
dissolute U ازروی هرزگی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
distractedly U ازروی گیجی
stupidly U ازروی نادانی
joyfully U ازروی خوشحالی
rakishly U ازروی هرزگی
puerilely U ازروی بچگی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
brotherly U ازروی دوستی
irritably U ازروی تندمزاجی
flippantly U ازروی سبکی
irritably U ازروی تندی
despondently U ازروی افسردگی
lightly U ازروی بی علاقگی
subtly U ازروی زیرکی
courageously U ازروی جرات
childishly U ازروی بچگی
economically U ازروی اقتصاد
antagonistically U ازروی رقابت
inexorably U ازروی سنگدلی
despondingly U ازروی افسردگی
constrainedly U ازروی اجبار
by i U ازروی ندانستگی
huffily U ازروی کج خلقی
by the book U ازروی کتاب
surer U ازروی یقین
considerately U ازروی ملاحظه
huffily U ازروی زودرنجی
circumspectly U ازروی احتیاط
blamelessly U ازروی بی گناهی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
constantly U ازروی ثبات
contextually U ازروی قراین
blunderingly U ازروی اشتباه
basely U ازروی پستی
surest U ازروی یقین
shabbily U ازروی پستی
grammatically U ازروی دستور
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
vanally U ازروی پستی مزدوروار
phonologically U ازروی صدا شناسی
inadvertenly U ازروی عدم توجه
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
well advised U ازروی عقل و منطق
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
piggishly U ازروی خوک منشی
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
nattily U ازروی زبر دستی
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
papistically U ازروی پاپ پرستی
bucks U ازروی خرک پریدن
buck U ازروی خرک پریدن
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
systematically U ازروی یک اسلوب معین
peaceably U ازروی صلح جویی
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly U ازروی ناشی گری
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
rancorously U ازروی کینه وبغض
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
by the piece U ازروی کار کرد
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
flightily U ازروی تلون مزاج
glibly U ازروی چرب زبانی
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
fierily U ازروی اتش مزاجی
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
endophagous U تغذیه کننده ازروی
cravenly U ازروی ترس وپستی
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
get over U ازروی چیزی گذشتن
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com