Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
joyfully
U
ازروی خوشحالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
gladness
U
خوشحالی
happily
<adv.>
U
با خوشحالی
joyfully
<adv.>
U
با خوشحالی
happiness
U
خوشحالی
joyfulness
U
خوشحالی
fortunately
<adv.>
U
با خوشحالی
jocosity
U
خوشحالی
glee
U
خوشحالی
mirth
U
خوشحالی
gaily
U
با خوشحالی
happily
U
خوشحالی
euphoria
U
خوشحالی رضایت
joys
U
خوشحالی کردن
joy
U
خوشحالی کردن
whoopee
U
فریاد خوشحالی
fool's paradise
U
خوشحالی موهوم
fortunately
<adv.>
U
از روی خوشحالی
happily
<adv.>
U
از روی خوشحالی
holler
U
فریاد خوشحالی
hollered
U
فریاد خوشحالی
hollering
U
فریاد خوشحالی
hollers
U
فریاد خوشحالی
joyfully
<adv.>
U
از روی خوشحالی
gleefully
U
از روی شادی و خوشحالی
gayly
U
با خوشحالی ز باسرور و نشاط
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
stars in one's eyes
<idiom>
U
برق زدن چشمها از خوشحالی
to look forward to something
U
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
to be on top of the world
U
تو آسمون ها بودن
[نشان دهنده خوشحالی]
put up a good front
<idiom>
U
وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
to feel on top of the world
U
تو آسمون ها بودن
[نشان دهنده خوشحالی]
red letter
U
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
good riddance to bad rubbish
<idiom>
U
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
from
U
ازروی
sure
U
ازروی یقین
flightily
U
ازروی بوالهوسی
glozingly
U
ازروی مداهنه
floutingly
U
ازروی استهزاء
floutingly
U
ازروی اهانت
fractiously
U
ازروی کج خلقی
frivolously
U
ازروی نادانی
hurry scurry
U
ازروی دستپاچگی
heretically
U
ازروی فسادعقیده
headily
U
ازروی خودسری
flatulently
U
ازروی لاف
flatulently
U
ازروی نفخ
disingenuously
U
ازروی تزویر
disobilgingly
U
ازروی نامهربانی
dissolutely
U
ازروی هرزگی
distastefully
U
ازروی بی رغبتی
dizzily
U
ازروی گیجی
doubliy
U
ازروی تزویر
egotistically
U
ازروی خودبینی
emulously
U
ازروی هم چشمی
enterprisingly
U
ازروی توکل
equivocally
U
ازروی ایهام
evadingly
U
ازروی تجاهل
excursively
U
ازروی بی ترتیبی
experientially
U
ازروی تجربه
facetiously
U
ازروی شوخی
fatuously
U
ازروی بیشعوری
finically
U
ازروی وسواس
dishonorable
U
ازروی بی شرمی
hurry skurry
U
ازروی دستپاچگی
irreligiously
U
ازروی بی دینی
irresolutely
U
ازروی بی تصمیمی
irreverently
U
ازروی بی حرمتی
muddily
U
ازروی گیجی
mystically
U
ازروی تصوف
obedienlv
U
ازروی فرمانبرداری
open mindldly
U
ازروی بی تعصبی
perfidiously
U
ازروی خیانت
pettishly
U
ازروی کج خلقی
querulousy
U
ازروی کج خلقی
powerlessly
U
ازروی ضعف
profligately
U
ازروی هرزگی
purposelessly
U
ازروی بی مقصودی
submissively
U
ازروی فروتنی
irefully
U
ازروی تندی
insesately
U
ازروی بی عاطفگی
insesately
U
ازروی بیحسی
ill humouredly
U
ازروی بد خویی
ill humouredly
U
ازروی بدخلقی
ill humouredness
U
ازروی بد خلقی
ill naturedly
U
ازروی بد خویی
illy
U
ازروی بد خواهی
immorally
U
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
U
ازروی تجرید
inconstantly
U
ازروی بی ثباتی
politicly
U
ازروی مصلحت
incontinently
U
ازروی بی عفتی
indecently
U
ازروی بی شرمی
indecisively
U
ازروی دو دلی
indelicately
U
ازروی بی نزاکتی
inexactly
U
ازروی بی دقتی
to get off
U
برخاستن ازروی
economically
U
ازروی اقتصاد
inadequately
U
ازروی بی کفایتی
inefficiently
U
ازروی بی کفایتی
inefficiently
U
ازروی بی عرضگی
stupidly
U
ازروی نادانی
antagonistically
U
ازروی رقابت
constantly
U
ازروی ثبات
huffily
U
ازروی زودرنجی
huffily
U
ازروی کج خلقی
basely
U
ازروی پستی
grammatically
U
ازروی دستور
inexorably
U
ازروی سنگدلی
dissolute
U
ازروی هرزگی
blamelessly
U
ازروی بی گناهی
blunderingly
U
ازروی اشتباه
by i
U
ازروی ندانستگی
pessimistically
U
ازروی بد بینی
empirically
U
ازروی شارلاتانی
rakishly
U
ازروی هرزگی
lightly
U
ازروی بی علاقگی
despondently
U
ازروی افسردگی
despondingly
U
ازروی افسردگی
impatiently
U
ازروی بی صبری
impatiently
U
ازروی ناشکیبایی
irritably
U
ازروی تندمزاجی
inquisitively
U
ازروی کنجکاوی
courageously
U
ازروی جرات
glaringly
U
ازروی خودنمائی
irritably
U
ازروی تندی
brotherly
U
ازروی دوستی
flippantly
U
ازروی سبکی
subtly
U
ازروی زیرکی
childishly
U
ازروی بچگی
puerilely
U
ازروی بچگی
by the book
U
ازروی کتاب
shabbily
U
ازروی پستی
preponderantly
U
ازروی فضیلت
crookedly
U
ازروی نادرستی
cold heartedly
U
ازروی بی عاطفگی
considerately
U
ازروی ملاحظه
corruptly
U
ازروی تباهی
constrainedly
U
ازروی اجبار
distractedly
U
ازروی گیجی
contextually
U
ازروی قراین
contumaciously
U
ازروی سرکشی
surest
U
ازروی یقین
deridingly
U
ازروی ریشخند
discontentedly
U
ازروی نارضایتی
circumspectly
U
ازروی احتیاط
disgustedly
U
ازروی بیزاری
discursively
U
ازروی استدلال
surer
U
ازروی یقین
out of mere freak
U
صرفا ازروی بوالهوسی
perspicaciously
U
بفراست ازروی فراست
cravenly
U
ازروی ترس وپستی
iniquitously
U
ازروی بی عدالتی بناحق
To jump across the stream.
U
ازروی نهر آب پریدن
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
inertly
U
ازروی بیحالی یا تنبلی
endophagous
U
تغذیه کننده ازروی
well advised
U
ازروی عقل و منطق
impatiently
U
ازروی بیطاقتی باشتیاق
duty call
U
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
with a bad grace
U
به اکراه ازروی بی میلی
systematically
U
ازروی یک اسلوب معین
papistically
U
ازروی پاپ پرستی
peaceably
U
ازروی صلح جویی
nattily
U
ازروی زبر دستی
rancorously
U
ازروی کینه وبغض
disputatiously
U
ازروی ستیزه جویی
piggishly
U
ازروی خوک منشی
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
the quilt slipped off the bed
U
لحاف ازروی رختخواب
crassly
U
ازروی زمختی یاکودنی
vanally
U
ازروی پستی مزدوروار
inexpertly
U
ازروی کار ناشناسی
in a partisan spirit
U
طرفدارانه ازروی تعصب
petulantly
U
ازروی تندی یا کج خلقی
roguishly
U
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
commandingly
U
باتوانایی ازروی قدرت
fractiously
U
ازروی سرکشی عبوسانه
fierily
U
ازروی اتش مزاجی
adherently
U
هواخواهانه ازروی تابعیت
genealogically
U
ازروی نسبت نامه
hat in hand
U
چاپلوسانه ازروی پستی
fictitiously
U
ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly
U
ازروی بهانه باتزویر
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
cockily
U
ازروی گستاخی یاخودبینی
flashily
U
ازروی خودنمایی یاخودفروشی
immodestly
U
ازروی بی حیایی گستاخانه
contritely
U
ازروی توبه وپشیمانی
by the piece
U
ازروی کار کرد
phonologically
U
ازروی صدا شناسی
inadvertenly
U
ازروی عدم توجه
flauntingly
U
باجلوه ازروی خودنمایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com