English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
illy U ازروی بد خواهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Take it or leave it. U می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
toxicomania U سم خواهی
blackmailing U باج خواهی
blackmailed U باج خواهی
blackmails U باج خواهی
uranism U همجنس خواهی
Why dont you leave me alone? U از جان من چه می خواهی ؟
zeal U خیر خواهی
inversions U همجنس خواهی
inversion U همجنس خواهی
benevolence U خیر خواهی
zealotry U هوا خواهی
zoophilia U حیوان خواهی
zoophily U حیوان خواهی
will to power U قدرت خواهی
homosexuality U همجنس خواهی
hebephilia U نوجوان خواهی
nosophilia U بیماری خواهی
oestrus U گشن خواهی
estrus U گشن خواهی
ephebophilia U جوان خواهی
progressiveness U ترقی خواهی
progressivism U ترقی خواهی
electron affinity U الکترون خواهی
coprophilia U مدفوع خواهی
sapphism U همجنس خواهی
benevolence U نیک خواهی
thou shalt go U خواهی رفت
thou wilt go U خواهی رفت
amende honorable U پوزش خواهی
thanatomania U مرگ خواهی
amativeness U خاطر خواهی
homoerotism U همجنس خواهی
willy-nilly U خواهی نخواهی
blackmail U باج خواهی
willy nilly U خواهی نخواهی
appealable U قابل پژوهش خواهی
poll U نظر خواهی کردن
sapphism U همجنس خواهی زنان
latent homosexuality U همجنس خواهی نهفته
polled U نظر خواهی کردن
apologised U عذر خواهی کردن
apologise U عذر خواهی کردن
to offer an apology U عذر خواهی کردن
supercilious U از روی خود خواهی
liberalism U اصول ازادی خواهی
tribadism U همجنس خواهی فاعلی
hypersexuality U فزون خواهی جنسی
overt homosexuality U همجنس خواهی اشکار
Do you want some more food ? U بازهم غذا می خواهی ؟
abundancy motive U انگیزه فزون خواهی
apologises U عذر خواهی کردن
apologising U عذر خواهی کردن
apologizing U عذر خواهی کردن
What the hell do you want? U چه زهر ماری می خواهی ؟
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
apologizes U عذر خواهی کردن
public spiritedness U خیر خواهی مردم
apologized U عذر خواهی کردن
crystal growth affinity U رشد خواهی بلور
Why do you want to know ? dont be nosy. U می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
apologize U عذر خواهی کردن
royalistic U مبنی برسلطنت خواهی
polls U نظر خواهی کردن
urning U در همجنس خواهی مردان
Having hardly arrived you want to. . . U هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
Do you want to have your fortune told? U می خواهی برایت فال بگیرم ؟
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
to play at U خواهی نخواهی اقدام کردن
generosity U خیر خواهی گشاده دستی
She is hopping mad . U چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
When in Rome, do as the Romans do! <proverb> U خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
Where do you want to go this time of night ? U این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
public spiritedly U ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
public spirit U خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
You wI'll benefit by this book . U از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
If you want to sell your car , I am your man . U اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
nothing serves to but apology U هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
from U ازروی
experientially U ازروی تجربه
facetiously U ازروی شوخی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
fatuously U ازروی بیشعوری
shabbily U ازروی پستی
indecisively U ازروی دو دلی
irreligiously U ازروی بی دینی
indecently U ازروی بی شرمی
powerlessly U ازروی ضعف
politicly U ازروی مصلحت
incontinently U ازروی بی عفتی
heretically U ازروی فسادعقیده
excursively U ازروی بی ترتیبی
finically U ازروی وسواس
preponderantly U ازروی فضیلت
insesately U ازروی بیحسی
emulously U ازروی هم چشمی
inexactly U ازروی بی دقتی
enterprisingly U ازروی توکل
insesately U ازروی بی عاطفگی
irefully U ازروی تندی
equivocally U ازروی ایهام
distractedly U ازروی گیجی
evadingly U ازروی تجاهل
profligately U ازروی هرزگی
inconstantly U ازروی بی ثباتی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
mystically U ازروی تصوف
surer U ازروی یقین
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
ill naturedly U ازروی بد خویی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
headily U ازروی خودسری
ill humouredly U ازروی بد خویی
surest U ازروی یقین
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
glozingly U ازروی مداهنه
open mindldly U ازروی بی تعصبی
frivolously U ازروی نادانی
irreverently U ازروی بی حرمتی
in the abstract U ازروی تجرید
muddily U ازروی گیجی
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
querulousy U ازروی کج خلقی
pettishly U ازروی کج خلقی
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
perfidiously U ازروی خیانت
fractiously U ازروی کج خلقی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
sure U ازروی یقین
empirically U ازروی شارلاتانی
pessimistically U ازروی بد بینی
inadequately U ازروی بی کفایتی
courageously U ازروی جرات
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
stupidly U ازروی نادانی
constantly U ازروی ثبات
huffily U ازروی زودرنجی
antagonistically U ازروی رقابت
to get off U برخاستن ازروی
huffily U ازروی کج خلقی
irritably U ازروی تندمزاجی
grammatically U ازروی دستور
joyfully U ازروی خوشحالی
rakishly U ازروی هرزگی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
impatiently U ازروی بی صبری
economically U ازروی اقتصاد
lightly U ازروی بی علاقگی
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
irritably U ازروی تندی
inquisitively U ازروی کنجکاوی
glaringly U ازروی خودنمائی
brotherly U ازروی دوستی
flippantly U ازروی سبکی
subtly U ازروی زیرکی
childishly U ازروی بچگی
puerilely U ازروی بچگی
blamelessly U ازروی بی گناهی
submissively U ازروی فروتنی
constrainedly U ازروی اجبار
contextually U ازروی قراین
contumaciously U ازروی سرکشی
blunderingly U ازروی اشتباه
disingenuously U ازروی تزویر
purposelessly U ازروی بی مقصودی
dissolutely U ازروی هرزگی
crookedly U ازروی نادرستی
flightily U ازروی بوالهوسی
deridingly U ازروی ریشخند
discontentedly U ازروی نارضایتی
discursively U ازروی استدلال
disgustedly U ازروی بیزاری
considerately U ازروی ملاحظه
disobilgingly U ازروی نامهربانی
dishonorable U ازروی بی شرمی
by i U ازروی ندانستگی
egotistically U ازروی خودبینی
by the book U ازروی کتاب
corruptly U ازروی تباهی
basely U ازروی پستی
inexorably U ازروی سنگدلی
doubliy U ازروی تزویر
circumspectly U ازروی احتیاط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com