English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prothalamion U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
learning curve U که استفاده از آن بسیار سخت باشد
wellŠwhat of it? U بسیار خوب فرض میکنیم اینطور باشد
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
resonances U وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonance U وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
blest U مبارک
felictous U مبارک
blessed U مبارک
blessedly U مبارک
Happy birthday to you . U تولدت مبارک
benedict U مبارک خجسته
blessed thistle U شوک مبارک
felicitate U مبارک بادگفتن
happy U سعید مبارک
the rose U باد مبارک
auspicious U سعید مبارک
happiest U سعید مبارک
beatifying U مبارک خواندن
beatify U مبارک خواندن
happier U سعید مبارک
beatifies U مبارک خواندن
beatified U مبارک خواندن
thistles U شوک مبارک تاتاری
thistle U شوک مبارک تاتاری
to eat the leek U بروی مبارک خودنیاوردن
Congratulations on the new arrival . U قدم نورسیده مبارک
In this holy month. U دراین ماه مبارک
On this holy month. U دراین روز مبارک
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
avens U علف مبارک از تیره گل سرخیان
non-alcoholic beer U ماء مبارک [غذا و آشپزخانه]
near beer [American] U ماء مبارک [غذا و آشپزخانه]
alcohol-free beer U ماء مبارک [غذا و آشپزخانه]
Congratulations ( to you ) . U انشاء الله مبارک است
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
blesses U مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
bless U مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
marriage U ازدواج
marriageable age U ازدواج
matrimony U ازدواج
marriages U ازدواج
hymen U ازدواج
spousal U ازدواج
hymens U ازدواج
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
nullity of marriage U بطلان ازدواج
civil marriage U ازدواج محضری
post nuptial U بعد از ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
premarital U پیش از ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
gamophobia U ازدواج هراسی
wedder U ازدواج کننده
matrimonial U مربوط به ازدواج
wedded U ازدواج کرده
wive U ازدواج کردن
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
matches U ازدواج زورازمایی
to take to wife U ازدواج کردن با
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
marriage line U گواهینامه ازدواج
civil marriages U ازدواج محضری
wedded U وابسته به ازدواج
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
sole U ازدواج نکرده
misogamy U ازدواج ستیزی
misogamist U بیزار از ازدواج
mesalliance U ازدواج با زیردستان
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
joins U ازدواج کردن
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
joined U ازدواج کردن
join U ازدواج کردن
remarriages U ازدواج مجدد
misogamy U بیزاری از ازدواج
affiance U پیمان ازدواج
marry U ازدواج کردن
marries U ازدواج کردن
marriage registry U دفتر ازدواج
single U ازدواج نکرده
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
match U ازدواج زورازمایی
termination of marriage U فسخ ازدواج
mismatch U ازدواج ناجور
soles U ازدواج نکرده
temporary marriage U ازدواج موقت
registration of marriage U ثبت ازدواج
remarriage U ازدواج مجدد
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
nubile U قابل ازدواج و همسری
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
newlywed U تازه ازدواج کرده
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
free love U عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
judicial separaion U در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
connexion U خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
very U بسیار
so mush U بسیار
overly U بسیار
mickle or muckle U بسیار
powerfully U بسیار
mickle U بسیار
parlous U بسیار
thousand and one U بسیار
awfully U بسیار
seldom U بسیار کم
plenty U بسیار
not a lettle U بسیار
clinking U بسیار
unco U بسیار
galore U بسیار
very little U بسیار کم
precious U بسیار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com