English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
get the sack <idiom> U ازدست کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
disposable U ازدست دادنی
hinting U در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
loss U ازدست دادن
give away U ازدست دادن
give-away U ازدست دادن
give-aways U ازدست دادن
tumble U ازدست دادن تعادل
tumbled U ازدست دادن تعادل
tumbles U ازدست دادن تعادل
creep U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creeps U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
effete U نیروی خود را ازدست داده
spent U نیروی خود را ازدست داده
curie point U دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
elapsation U ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
etiolation U ازدست دادن رنگ
forfoitable U ازدست دادنی
he lost his reason U عقل یا هوش خودرا ازدست داد
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
lapsable U ازدست رفتنی
lose ground U فرصت خود را ازدست دادن
revendication U استردادزمین ازدست رفته
to barter away U بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
to catch out a batsman U گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
to chuck away U ازدست دادن
to game away one's money U درقمارپول ازدست دادن
to give away U ازدست دادن
to guzzle away one's money U پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
to let ship U ازدست دادن
to lose face U نام نیک یا اعتبارخودرا ازدست دادن
to lose the t. of a discourse U رشته سخن را ازدست دادن
to miss the buy U فرصت را ازدست دادن
to take time by the forelock U را ازدست ندادن
I am tired of him . U ازدست اوخسته شده ام
She was crying over her misfortunes. U ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
toss out <idiom> U مجبور به ترک شدن ،ازدست دادن
miss out on <idiom> U ازدست دادن فرصت
miss the boat <idiom> U ازدست دادن فرصت
to lose one's reason U عقل خود را ازدست دادن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com