English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maintenance cost U ارزش نگهداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corrective maintenance U نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
conservation U نگهداری
landing, storage, delivery U نگهداری
keeping U نگهداری
protection U نگهداری
internment U نگهداری
maintenance U نگهداری
detainer U نگهداری
detention U نگهداری
detentions U نگهداری
upkeep U نگهداری
guarding subsidy U حق نگهداری
holding U نگهداری
storage U نگهداری
retinue U نگهداری
sustentation U نگهداری
safe guard U نگهداری
safe keeping U نگهداری
sustention U نگهداری
retention U نگهداری
preservation U نگهداری
guardianship U نگهداری
sustenance U نگهداری
custody U نگهداری
retinues U نگهداری
support U نگهداری کردن
safeguarding U نگهداری کردن
tends U نگهداری کردن از
categories of maintenance U طبقات نگهداری
safeguard U نگهداری کردن
categories of maintenance U انواع نگهداری
maintenance U تعمیر و نگهداری
tend U نگهداری کردن از
tended U نگهداری کردن از
tending U نگهداری کردن از
care of supplies U نگهداری اماد
conserve U نگهداری کردن
maintains U نگهداری کردن
maintained U نگهداری کردن
interludes U نگهداری مقدماتی
maintain U نگهداری کردن
interlude U نگهداری مقدماتی
conserving U نگهداری کردن
tenure U نگهداری اشغال
keeps U نگهداری کردن
account U نگهداری حسابها
keep U نگهداری کردن
maturing U نگهداری بتن
upkeep U نگهداری کردن
conserved U نگهداری کردن
conserves U نگهداری کردن
category U طبقه نگهداری
maintenance U نگهداری و تعمیر
warehousing U نگهداری در انبار
cares U نگهداری موافبت
keep track of <idiom> U نگهداری یاداشت
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
maintrain U نگهداری کردن
maintenance support U پشتیبانی نگهداری
maintenance status U وضعیت نگهداری
maintenance period U دوره نگهداری
maintenance functions U کارکردهای نگهداری
maintenance cost U هزینه نگهداری
levels of maintenance U ردههای نگهداری
manage U نگهداری کردن
holding time U زمان نگهداری
cared U نگهداری موافبت
care U نگهداری موافبت
to take keep U نگهداری کردن
to maintain one's family U نگهداری کردن
to maintain a road U نگهداری کردن
the keeping of a festival U نگهداری عید
tenability U قابلیت نگهداری
retentivity U قدرت نگهداری
record keeping U نگهداری سوابق
safeguarded U نگهداری کردن
program maintenance U نگهداری برنامه
preventive maintenance U نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance U نگهداری پیشگیری
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
holding costs U مخارج نگهداری
holding capacity U فرفیت نگهداری
restraint U نگهداری خودداری
deffered maintenance U نگهداری مخصوص
restraints U نگهداری خودداری
field maintenance U نگهداری صحرایی
field capacity U فرفیت نگهداری
depot maintenance U نگهداری امادگاهی
depot maintenance U نگهداری دپویی
energy preservation U نگهداری انرژی
LSD U نگهداری تحویل
maintain U نگهداری کردن
granfather file U نگهداری می شوند
field maintenance U نگهداری در صحرا
holds U ایست نگهداری
hold U ایست نگهداری
safeguards U نگهداری کردن
depositery U محل نگهداری سپرده
software maintenance U نگهداری نرم افزار
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
power of reservation U حق نگهداری وذخیره کردن
to bear up U نا امیدنشدن نگهداری کردن
bestride U نگهداری ودفاع کردن از
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
moist curing U نگهداری مرطوب بتن
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
hold something back <idiom> U نگهداری اطلاعات از کسی
membrane curing U نگهداری غشایی بتن
baby farm U محل نگهداری کودکان
gasholders U محل نگهداری بنزین
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
gasholder U محل نگهداری بنزین
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
poor law U قانون نگهداری از تهیدستان
entertainable U قابل پذیرائی و یا نگهداری
gurantee period U دوره نگهداری تاسیسات
managements U اجرا و نگهداری شبکه
mew U دراصطبل نگهداری کردن
mewed U دراصطبل نگهداری کردن
management U اجرا و نگهداری شبکه
mewing U دراصطبل نگهداری کردن
maintenance U نگهداری از تاسیسات یاساختمان
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
remote servicing U نگهداری از راه دور
support U تایید کردن نگهداری
remote maintenance U نگهداری از راه دور
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
upkeep U هزینه نگهداری وتعمیر
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
administrators U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
columbarium U جای نگهداری خاکستر مردگان
administrator U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
administrative crypto account U نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
tape library U اتاق مخصوص نگهداری نوار
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
confessio U [محل نگهداری جسد شهید]
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
patronized U نگهداری کردن مشتری شدن
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronizes U نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
patronize U نگهداری کردن مشتری شدن
patronised U نگهداری کردن مشتری شدن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
preventive U ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
patronises U نگهداری کردن مشتری شدن
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
white paternoster U دعای نگهداری ازشر روح پلید
threes U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
bonded store U انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
sacrist U متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
gross negligence U تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
lay up <idiom> U گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
file maintenaee U اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
buffer U کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
apicultural U مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
bone-house U [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
maintenance float U شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
magazine area U محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
hand-held U آنچه قابل نگهداری در دست است
cost of maintenance U هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
three U سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
conservancy U نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
maintenance calibration U تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
worthless U بی ارزش
market value U ارزش
regardant U با ارزش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com