English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (9416 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accumulative area U اراضی سوارشونده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mountant U سوارشونده
boat team U تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
land grant U اعطای اراضی
quiet enjoyment U حق انتفاع اراضی
occupied territory U اراضی اشغالی
occupied territories U اراضی اشغالی
land distribution U توزیع اراضی
conservation of land U حفظ اراضی
cultivated land U اراضی محیات
land development U احیای اراضی
seisin U مالکیت اراضی
tidal flats U اراضی جزرومدی
unutilized land U اراضی موات
utilized lands U اراضی دایر
innings U اراضی مستحدثه
vesture U تصرف اراضی
waste lands U اراضی موات
waste land U اراضی موات
reclaiming U احیاء اراضی موات
uti possidetis U تملک اراضی اشغالی
uti possidetis U تملک اراضی مفتوحه
cultivation of waste land U احیا اراضی موات
reclaims U احیاء اراضی موات
reclaim U احیاء اراضی موات
reclaimed U احیاء اراضی موات
escheat U اراضی بلا وارث
redemption U پرداخت مالیات اراضی
polder U اراضی پست کنار دریا
vender's lien U حق حبس بایع در معامله اراضی
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
planning permission U اجازه عمران و ابادی اراضی
land office U اداره املاک وثبت اراضی
terre tenant U متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
beachheads U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
cadastre U دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
land poor U دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
He has laid hands on these lands. U دست انداخته روی این اراضی
beachhead U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
cadastral U مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
backwoods U اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
subinfeudate U اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
fee tail U تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
occupation franchise U حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
root of title U منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Recent search history Forum search
0اراضی محیات
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com