English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lycanthrope U ادمی که بشکل گرگ درامده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shaped U بشکل درامده
out of pocket expenses U هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
amputee U ادمی که دست یا پا و یا عضودیگرش قطع شده باشد
amputees U ادمی که دست یا پا و یا عضودیگرش قطع شده باشد
knight hospitaller U کسیک که درسلکهای راهبهای نظامی که درسال .....گردیده درامده باشد
i girder U تیری که بشکل ) باشد
adamic U ادمی
some one U ادمی
human being U ادمی
human beings U ادمی
vibrant U به تپش درامده
pin feather U پرتازه درامده
wrought U به شکل درامده
updates U به روز درامده
updated U به روز درامده
update U به روز درامده
spent U از پا درامده کوفته
impassioned U به جنبش درامده
outed U از زیرچاپ درامده
out U از زیرچاپ درامده
out- U از زیرچاپ درامده
sculptured head U پیکره سر ادمی
human kind U جنس ادمی
the outward man U جامه یا تن ادمی
enteringthe room he silmed U باطاق درامده لبخندزد
dislocated U جابجاشده ازمفصل درامده
extatic U بوجد درامده وجداور
orinasal U از دهان و بینی درامده
corporate U بصورت شرکت درامده
you are a nice person U عجب ادمی هستید
wise guy U ادمی که خود را داناپندارد
scaremongers U ادمی که ایجادوحشت بیموردکند
scaremonger U ادمی که ایجادوحشت بیموردکند
lackbrain U ادمی تهی مغز
irrepressible joy U ادمی که نتوان جلواوراگرفت
ne'er do well U ادمی که امیدبهبودی برایش نیست
the pilgrimage of life U زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
playgoer U ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
succubus U جن یا دیو مادهای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
monogenism U عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
laparectomy U برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
kenosis U اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
poeeping tom U ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
turbostarter U استارتر موتوراصلی که توسط توربینی میچرخد که خودتوسط خروج گاز به حرکت درامده
cube U هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cubes U هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
turbopump U پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
cam ring U رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
capital stock U عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
he is an incarnate fiend U دیوی است که بصورت ادمی در امده است
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
pub U میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pubs U میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
pinnately U بشکل پر
in the shape of U بشکل
in the light of U بشکل
arundinaceous U بشکل نی
hoofs U بشکل سم
hoof U بشکل سم
floriform U بشکل گل
ungulate U بشکل سم
caprine U بشکل بز
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
obcordate U بشکل دل وارونه
racemose U بشکل خوشه
campanulate U بشکل زنگ
fashioning U بشکل در اوردن
ovally U بشکل بیضی
broach U بشکل مته
broached U بشکل مته
broaches U بشکل مته
like U بشکل یاشبیه
liked U بشکل یاشبیه
likes U بشکل یاشبیه
baculiform U بشکل میله
fashioned U بشکل در اوردن
squarely U بشکل چهارگوش
quadrant gularly U بشکل چهارگوش
butterflies U بشکل پروانه
butterfly U بشکل پروانه
triangular U بشکل مثلث
fashion U بشکل در اوردن
cruciform U بشکل صلیب
fashions U بشکل در اوردن
lyrically U بشکل غزل
arboraceous U بشکل درخت
actinomorphic U بشکل شعاعی
editorially U بشکل سرمقاله
dendroid U بشکل درخت
diagrammatically U بشکل هندسی
distributively U بشکل توزیع
ibex U بشکل بزکوهی
enigmatize U بشکل معمادراوردن
fastigiate U بشکل مخروط
fiddle headed U بشکل سرویولون
awl shaped U بشکل درفش
hamate U بشکل قلاب
semicircular U بشکل نیمدایره
fugitively U بشکل فراری
forkedly U بشکل چنگال
in a narrative style U بشکل روایت
in intaglio U بشکل کنده
decimally U بشکل اعشار
convexty U بشکل محدب
lunate U بشکل هلال
liquidly U بشکل مایع
aqua U محلولی بشکل اب
lick into shape U بشکل در اوردن
cordate U بشکل قلب
crossways U بشکل ضرب در
nebulous U بشکل ابر
crossways U بشکل صلیب
broaching U بشکل مته
aliform U بشکل بال
cuculiform U بشکل فاخته
actinomorphous U بشکل شعاعی
cylindrically U بشکل استوانه
aciform U بشکل سوزن
three square U بشکل مثلث
spheral U بشکل دایره
scincoid U بشکل سقنقر
squamation U بشکل فلس
sigmate U بشکل حرف S
shaper U بشکل در اورنده
sheaflike U بشکل تیردان
vegetably U بشکل سبزی
tragically U بشکل تراژدی
teed U هر چیزی بشکل T
ungulate U بشکل ناخن
tympanic U بشکل طبل
tee U هر چیزی بشکل T
spikelike U بشکل میخ
sickle U بشکل داس
sickles U بشکل داس
vinal U بشکل شراب
stelliform U بشکل ستاره
form U بشکل دراوردن
crosswise U بشکل صلیب
tees U هر چیزی بشکل T
formed U بشکل دراوردن
forms U بشکل دراوردن
ridgewise U بشکل خرپشته
ridgeways U بشکل خرپشته
crosswise U بشکل ضرب در
wedgy U بشکل گوه
hooky U بشکل قلاب
rotiform U بشکل چرخ
teeing U هر چیزی بشکل T
stpular U بشکل خال
styliform U بشکل قلم
tubby U بشکل وان
shaped like an apple U بشکل سیب
cup U بشکل فنجان در اوردن
historically U بشکل تاریخ دراوردن
alliaceous U بشکل سیر یا پیاز
cup U بشکل فنجان دراوردن
jellify U بشکل لرزانک در اوردن
cups U بشکل فنجان دراوردن
cups U بشکل فنجان در اوردن
cupped U بشکل فنجان در اوردن
indexical U مرتب بشکل فهرست
incurvate U بشکل منحنی در اوردن
cupped U بشکل فنجان دراوردن
fabulously U بشکل افسانه یا دروغ
syllogize U بشکل منطقی دراوردن
cross bracing U مهاربندی بشکل مثلث
in a tabular form U بشکل جدول یافهرست
to cut into a brilliant U بشکل برلیان تراشیدن
spiraling U بشکل مارپیچ دراوردن
verbify U بشکل فعل دراوردن
virgate U راست بشکل عصا
gelatiniform U بشکل ژلاتین سریشمی
encrust U بشکل پوسته در اوردن
gelatinate U بشکل ژلاتین دراوردن
gastrulate U بشکل گاسترولا دراوردن
gastrulate U بشکل گاسرتولا در امدن
fungiform U بشکل قارچ وسماروغ
w U هرچیزی بشکل حرف w
wage income U درامد بشکل دستمزد
hunching U بشکل قوز دراوردن
hunches U بشکل قوز دراوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com