English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outed U اخراج کردن اخراج شدن
out U اخراج کردن اخراج شدن
out- U اخراج کردن اخراج شدن
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
expelling U اخراج کردن
to expel [from] U اخراج کردن [از]
expels U اخراج کردن
exorcise U اخراج کردن
cast out U اخراج کردن
expel U اخراج کردن
swapped U اخراج کردن
cans U اخراج کردن
canning U اخراج کردن
can U اخراج کردن
ousts U اخراج کردن
ousting U اخراج کردن
ousted U اخراج کردن
oust U اخراج کردن
expelled U اخراج کردن
evictions U اخراج کردن
dis- U اخراج کردن
swaps U اخراج کردن
swopped U اخراج کردن
swopping U اخراج کردن
swops U اخراج کردن
eviction U اخراج کردن
out with U اخراج کردن
send down U اخراج کردن
swap U اخراج کردن
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
sacked U اخراج کردن یاشدن
sacks U اخراج کردن یاشدن
sack U اخراج کردن یاشدن
rusticate U با اخراج تنبیه کردن
extract U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
pay off U با دادن مزد کامل اخراج کردن
extracting U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
extracts U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
extracted U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
throw out <idiom> U اخراج کردن،مجبور به ترک کردن
run out <idiom> U به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
banish U اخراج بلد کردن دور کردن
banished U اخراج بلد کردن دور کردن
banishing U اخراج بلد کردن دور کردن
To dismiss (discharge) someone. U کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
banishes U اخراج بلد کردن دور کردن
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
disbar U سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
extraction U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
bring out U خارج کردن
eject U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
ejected U خارج کردن
ejects U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
discharge U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
phase out U خارج کردن
unship U خارج کردن
discharges U خارج کردن
expulse U خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disarm U از ضامن خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
disarms U از ضامن خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
defecates U خارج کردن مدفوع
ablate U بریدن و خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
defecating U خارج کردن مدفوع
phase out U به ترتیب خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
swap out U مبادله کردن به خارج
expectorate U ازشش خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
emit U بیرون دادن خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
evacuation U اخراج
disqualify U اخراج
lay off U اخراج
eviction U اخراج
disqualifying U اخراج
ejection U اخراج
extrusion U اخراج
rustication U اخراج
deposal U اخراج
evictions U اخراج
disqualifies U اخراج
firing U اخراج
disqualified U اخراج
dislodgement U اخراج
expulsions U اخراج
ouster U اخراج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com