Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
suzerrainty
U
اختیارداری
admissibility
U
اختیارداری
suzerainty
U
متبوعیت اختیارداری
rule the roost
U
اختیارداری کردن
governance
U
اعمال قوه اختیارداری
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
obstructions
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
interception
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
restrains
U
جلوگیری کردن از
bridles
U
جلوگیری کردن از
bridling
U
جلوگیری کردن از
prevent
U
جلوگیری کردن از
bridled
U
جلوگیری کردن از
bridle
U
جلوگیری کردن از
prevent
U
جلوگیری کردن
preventive
U
عامل جلوگیری
inhibiter
U
جلوگیری کننده
letted
U
منع جلوگیری
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
hold
U
جلوگیری کردن
interceptive
U
جلوگیری کننده
holds
U
جلوگیری کردن
hold in
U
جلوگیری کردن
inhibitor
U
جلوگیری کننده
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
restraining
U
جلوگیری کردن از
preventive
U
جلوگیری کننده
inhibit
U
جلوگیری کردن
restrain
U
جلوگیری کردن از
prevented
U
جلوگیری کردن
hindered
U
جلوگیری کردن
repressed
U
جلوگیری شده
keep
U
جلوگیری کردن
keeps
U
جلوگیری کردن
abatement
U
فروکش جلوگیری
preservatives
U
ماده جلوگیری
preservative
U
ماده جلوگیری
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
hinder
U
جلوگیری کردن
prohibit
U
جلوگیری کردن
prohibiting
U
جلوگیری کردن
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
prevents
U
جلوگیری کردن از
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
prevented
U
جلوگیری کردن از
hinders
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
hindering
U
جلوگیری کردن
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
block age
U
جلوگیری انسداد
prevents
U
جلوگیری کردن
rebuff
U
جلوگیری کردن
rebuffed
U
جلوگیری کردن
rebuffing
U
جلوگیری کردن
rebuffs
U
جلوگیری کردن
prohibits
U
جلوگیری کردن
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
inhibits
U
جلوگیری کردن
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
check
U
جلوگیری کردن از
checked
U
جلوگیری کردن از
checks
U
جلوگیری کردن از
to provide against
U
جلوگیری کردن
rule out
U
جلوگیری کردن
preservation
U
محافظت جلوگیری
stop
U
جلوگیری منع
stopped
U
جلوگیری منع
stopping
U
جلوگیری منع
stops
U
جلوگیری منع
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
to keep back
U
جلوگیری کردن از
arrests
U
جلوگیری از سقوط
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
repessive
U
جلوگیری کننده
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
quenchable
U
قابل جلوگیری
pull up
U
جلوگیری کردن
preventible
U
قابل جلوگیری
preventable
U
قابل جلوگیری
preventability
U
قابلیت جلوگیری
prevenience
U
منع جلوگیری
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
premune
U
ناشی از جلوگیری
preclusive
U
جلوگیری کننده
suppressive
U
جلوگیری کننده
arrests
U
جلوگیری کردن
arrested
U
جلوگیری از سقوط
suppressor
U
جلوگیری کننده
arrested
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری از سقوط
arrest
U
جلوگیری کردن
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
corrosion control
U
جلوگیری و کنترل خوردگی
prevenience
U
خاصیت جلوگیری کننده
out of hand
U
غیر قابل جلوگیری
contraceptives
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
contraceptive
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
fire control
U
جلوگیری از اتش سوزی
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
prohibitive
U
گران جلوگیری کننده
preservative
U
جلوگیری کننده از فساد
preventative
U
پیشگیر جلوگیری کننده
without restraint
U
ازادانه بدون جلوگیری
cutman
U
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
prohibitory
U
گران جلوگیری کننده
incontrollable
U
غیر قابل جلوگیری
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
to resist heat
U
از نفوذگرما جلوگیری کردن
preservatives
U
جلوگیری کننده از فساد
snub
U
جلوگیری سرزنش کردن
stopper
U
توپی جلوگیری کننده
nails
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
inhibits
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
nailed
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nail
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
stoppers
U
توپی جلوگیری کننده
curbs
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curbing
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curbed
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curb
U
جلوگیری لبه پیاده رو
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
inhibit
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
snubs
U
جلوگیری سرزنش کردن
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
repelling
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
control
U
بازرسی نظارت جلوگیری
snubbed
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbing
U
جلوگیری سرزنش کردن
repels
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
head off
<idiom>
U
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
lacquer preservative
U
لاک جلوگیری کننده از فساد
gateage
U
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
hold
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
holds
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
echo suppression
U
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
antiskid treatment
U
عمل جلوگیری ازسر خوردن
get by
U
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
rib to prevent seepage
U
پشت بند جلوگیری از تراوش
hinder
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
to pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
antibiotic
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
prevention of discrimination sub commiss
U
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
hindered
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
shrinkage prevention
U
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
hindering
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
safety regulations
U
ایین نامه جلوگیری از خطر
hinders
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
release denial
U
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
antibiotics
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
weak safety
U
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
buffer zones
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zone
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
autos
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
dikes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
to look out for squalls
U
جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
kyanize
U
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
locks
U
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
U
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
lock
U
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
stabilisers
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
stabilizer
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
protects
U
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com