Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
financed demand
U
احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
finance
U
تامین هزینه پولی
financed
U
تامین هزینه پولی
finances
U
تامین هزینه پولی
security for costs
U
تامین هزینه دعوی
security for cost
U
تامین هزینه دادرسی
financing
U
تامین هزینه پولی
finances
U
پرداخت هزینه
financed
U
پرداخت هزینه
finance
U
پرداخت هزینه
financing
U
پرداخت هزینه
deferred charges
U
پیش پرداخت هزینه
deferred dobit
U
پیش پرداخت هزینه
deferred dobit
U
تعویق در پرداخت هزینه
unobligated
U
هزینه پرداخت نشده
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
charges prepaid
U
هزینه پیش پرداخت شده
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
freight paid to
U
هزینه حمل پرداخت شده
fpad
U
هزینه حمل درمقصد پرداخت میشود
freight and insurance paid to
U
هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
freight prepaid
U
هزینه حمل پیش پرداخت شده
freight payable at destination
U
هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
carriage paid to
U
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
carriage and insurance paid to
U
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
debt finance
U
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
dcp
U
to paid carriage/freight هزینه حمل پرداخت شده
cip
U
to paid insurance carriageand هزینه حمل وبیمه پرداخت شده
margin land
U
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
stamped addressed envelope
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
STT
U
نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
garnishee
U
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remand
U
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands
U
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded
U
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding
U
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment
U
تامین خواسته حکم تامین مدعابه
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
communication security monitoring
U
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
communication security account
U
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
safety
U
تامین
hedging
U
تامین
securement
U
تامین
water supply
U
تامین اب
water supplies
U
تامین اب
securing
U
تامین
security
U
تامین
safety limit
U
حد تامین
covers
U
تامین
cover
U
تامین
coverings
U
تامین
troop safety
U
تامین عده ها
covers
U
تامین کردن
supply port
U
درگاه تامین
physical security
U
تامین تاسیسات
transmission security
U
تامین مخابره
transmission security
U
تامین ارسال
safety diagram
U
دیاگرام تامین
coverings
U
تامین کردن
take care of
U
تامین کردن
the rule of law
U
تامین قانونی
the rule of law
U
تامین قضایی
cover
U
تامین کردن
insures
U
تامین کردن
ensured
U
تامین کردن
safety factor
U
ضریب تامین
ensure
U
تامین کردن
insuring
U
تامین کردن
ensuring
U
تامین کردن
quia timet
U
حکم تامین
safety stakes
U
دستکهای تامین
ensures
U
تامین کردن
provisioning
U
تامین ذخیره
signal security
U
تامین مخابراتی
preservation of evidence
U
تامین دلیل
safety factor
U
عامل تامین
protection
U
تامین نامه
guarantees
U
تامین کردن
guaranteed
U
تامین کردن
guarantee
U
تامین کردن
social security
U
تامین اجتماعی
procurement
U
تامین اماد
cryptosecurity
U
تامین رمز
fulfill
U
تامین کردن
give security for
U
تامین کردن
security
U
تامین مصونیت
financiers
U
تامین اعتبارکننده
financier
U
تامین اعتبارکننده
secure
U
درامان تامین
secure
U
تامین کردن
secure
U
تامین شده
supplying
U
تامین کردن
supply
U
تامین کردن
communication security
U
تامین مخابراتی
committment
U
تامین اعتبار
collective security
U
تامین اجتماعی
chemical security
U
تامین شیمیایی
buffer stock
U
تامین ذخیره
electronic security
U
تامین الکترونیکی
area security
U
تامین منطقه
appropriation reimbur sement
U
تامین اعتبار
supplied
U
تامین کردن
factor of safety
U
عامل تامین
secures
U
درامان تامین
buffer zone
U
منطقه تامین
local security
U
تامین محلی
funding
U
تامین وجه
secures
U
تامین شده
secures
U
تامین کردن
insecurity
U
عدم تامین
internal security
U
تامین داخلی
buffer zones
U
منطقه تامین
safety
U
برقرار کردن تامین
bombline
U
خط تامین پرتاب بمب
levy a sum on a person's property
U
تامین خواسته کردن
self protection
U
برقراری تامین از خود
to ensure something
U
تامین کردن
[چیزی]
pacification
U
تامین ثبات داخلی
victual
U
خواربار تامین کردن
water supply to navigation
U
تامین اب کانال کشتیرانی
social security act
U
قانون تامین اجتماعی
social security benefits
U
منافع تامین اجتماعی
social security organization
U
سازمان تامین اجتماعی
continuing appropriation
U
مداومت تامین اعتبار
continuing appropriation
U
تامین اعتبار پیوسته
transmission security
U
تامین ارسال پیام
system maintenance
U
تامین و نگهداری سیستم
communication security
U
برقراری تامین مخابراتی
make up a deficit
U
تامین کردن کسری
collective security
U
تامین دسته جمعی
supply company
U
شرکت تامین کننده
tucker
U
تامین غذا کردن
social security system
U
نظام تامین اجتماعی
unemployment fund
U
صندوق تامین بیکاری
deficit financing
U
تامین کسر بودجه
elegit
U
حکم تامین مدعی به
safety officer
U
افسر تامین یکان
elevation of security
U
زیاد کردن تامین
finance company
U
شرکت تامین مالی
rear area security
U
تامین منطقه عقب
secure
U
مطمئن تامین کردن
secures
U
مطمئن تامین کردن
guarantee
U
تامین تضمین کردن
secure
U
تامین کردن هدف
secures
U
تامین کردن هدف
guarantees
U
تامین تضمین کردن
social security program
U
برنامه تامین اجتماعی
angle of safety
U
زاویه تامین گلوله
emanitions security
U
تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
area security
U
تامین منطقه عملیات
power supply
U
تامین کننده برق
appropriation reimbur sement
U
تامین سپرده یاوثیقه
safety card
U
کارت تامین اتشبار
guaranteed
U
تامین تضمین کردن
ups
U
تامین برق بی وقفه
to feather ones nest
U
تامین اتیه کردن
communication security custodian
U
مسئول وسایل تامین مخابراتی
safeguards
U
تامین کردن امن نگهداشتن
safety card
U
کارت تامین جنگ افزار
stability operations
U
عملیات تامین ثبات داخلی
safeguard
U
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard
U
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarded
U
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded
U
قفل حفافتی یا تامین دار
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
report generator
U
برای تامین گزارش کامل
degree of protection
U
میزان تامین درجه حفافت
replevy
U
بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
social security contributions
U
پرداختی بابت تامین اجتماعی
protect a bill
U
وجه براتی را تامین کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com