Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i p that they are both gone
U
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
both
U
هردو
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
they are at loggerheads
U
هردو کله خرند
in letter and in spirit
U
از حیث نص و معنی هردو
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
the two books are a like
با هردو یک جور معامله کردم
All is ephemeral , the fame and the famous .
U
شهرت ومشهور هردو درگذرند
dwindled
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
U
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
U
رفته رفته کوچک شدن
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti-
U
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
contempt
U
در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
Mamihlapinatapai
U
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
double footed
U
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
expectancy
U
احتمال
liability
U
احتمال
possibilities
U
احتمال
liabilities
U
احتمال
probability
U
احتمال
eventuality
U
احتمال
presumption
U
احتمال
presumptions
U
احتمال
aptness
U
احتمال
possibility
U
احتمال
verisimilitude
U
احتمال
contingency
U
احتمال
chance
U
احتمال
contingencies
U
احتمال
chances
U
احتمال
chancing
U
احتمال
supposition
U
احتمال
expectance
U
احتمال
eventualities
U
احتمال
suppositions
U
احتمال
like lihood
U
احتمال
likelihoood
U
احتمال
likelihood
U
احتمال
chanced
U
احتمال
probability of detection
U
احتمال کشف
probability function
U
تابع احتمال
improbability
U
عدم احتمال
statistical weight
U
احتمال ترمودینامیکی
probability of detection
U
احتمال اکتشاف
probability of collision
U
احتمال برخورد
risks
U
احتمال زیان
There is a 50-50 chance.
U
احتمال 50-50است
unlikelihood
U
عدم احتمال
contingency
U
احتمال وقوع
probability theory
U
نظریه احتمال
probability ratio
U
بهر احتمال
transition probability
U
احتمال جهش
transition probability
U
احتمال انتقال
presumption of fraud
U
احتمال تقلب
the probability is
U
احتمال دارد
the probability is
U
احتمال میرود
contingencies
U
احتمال وقوع
probability of kill
U
احتمال انهدام
risked
U
احتمال زیان
risking
U
احتمال زیان
probability of ionization
U
احتمال یونش
probability factor
U
ضریب احتمال
probabilism
U
احتمال گرایی
inverisimilitude
U
عدم احتمال
experimental probability
U
احتمال ازمایشی
experimental probability
U
احتمال تجربی
risk
U
احتمال زیان
kill probability
U
احتمال کشندگی
mathematical probability
U
احتمال ریاضی
on the chance of
U
نظر به احتمال
moral certainty
U
احتمال قوی
compound probability
U
احتمال مرکب
conditional probability
U
احتمال مشروط
presumedly
U
احتمال میرود
odds
U
احتمال ووقوع
probability distribution
U
توزیع احتمال
probability curve
U
منحنی احتمال
stand a chance
<idiom>
U
احتمال داشتن
probability analysis
U
احتمال کاوی
probability density
U
چگالی احتمال
[ریاضی]
likelihood
U
احتمال کلی دارد
in all probability
U
احتمال کلی میرود
in all like
U
احتمال کلی دارد
radial probability distribution
U
توزیع احتمال شعاعی
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
damage threat
U
احتمال تولید خسارت
risks
U
احتمال زیان یاخطر
risked
U
احتمال زیان یاخطر
risked
U
احتمال زیان و ضرر
risk
U
احتمال زیان یاخطر
risk
U
احتمال زیان و ضرر
risking
U
احتمال زیان یاخطر
risks
U
احتمال زیان و ضرر
it is beyond recall
U
احتمال لغوشدن ندارد
kill probability
U
احتمال واردکردن تلفات
risking
U
احتمال زیان و ضرر
angular probability distribution
U
توزیع زاویهای احتمال
look for
<idiom>
U
با احتمال فکر کردن
probability of kill
U
احتمال از بین رفتن
It is quite likely that ….
U
خیلی احتمال می رود که …
balances
U
احتمال رویداد خطا
probability density function
U
تابع چگالی احتمال
balance
U
احتمال رویداد خطا
normal probability curve
U
منحنی بهنجار احتمال
worst-case
U
بدترین وضع یا احتمال
risking
U
احتمال خطر ریسک کردن
risked
U
احتمال خطر ریسک کردن
risk
U
احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side
U
برای اینکه احتمال اشتباه
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
odds-on
U
دارای احتمال بیش از 5 درصد
single shot hit probability
U
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
the odds are that he will doit
U
احتمال دارد که انکار را بکند
risks
U
احتمال خطر ریسک کردن
damage threat
U
منطقه احتمال تولید خسارت
it is p that he did not go
U
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
In all probability. Very likely.
U
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presume
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presumes
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot
U
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
inchmeal
U
رفته رفته
in process of time
U
رفته رفته
by inches
U
رفته رفته
frenetical
U
از جا در رفته
short tempered
U
از جا در رفته
dislocated
U
در رفته
departed
U
رفته
thrawart
U
در رفته
bit by bit
<adv.>
U
رفته رفته
by degrees
<adv.>
U
رفته رفته
gradually
U
رفته رفته
gradually
<adv.>
U
رفته رفته
The chances of a soloution are bleak.
U
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength
U
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
the like of you
U
باشند
arrays
U
می باشند
array
U
می باشند
all told
U
روی هم رفته
averagly
U
روی هم رفته
iam bored
U
حوصله ام سر رفته
i have been to paris
U
پاریس رفته ام
first and last
U
روی هم رفته
in the a
U
روی هم رفته
frenzied
U
ازجا در رفته
he knew that i had gone
U
او میدانست که من رفته ام
in the lump
U
روی هم رفته
madding
U
از کوره در رفته
defunct
U
ازبین رفته
sunken
U
فرو رفته
windswept
U
بر باد رفته
pulled
U
تحلیل رفته
it has escaped my remembrance
U
از خاطرم رفته
retreating forehead
U
پیشانی تو رفته
all in all
U
روی هم رفته
on a par
U
روی هم رفته
overseen
U
غلط رفته
by and large
<idiom>
U
روی هم رفته
averaging
U
روی هم رفته
exhausted
U
تحلیل رفته
averages
U
روی هم رفته
averaged
U
روی هم رفته
average
U
روی هم رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
pallid
U
رنگ رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
extinct
U
ازبین رفته
jitters
U
از کوره در رفته
cavetto
U
[پخی تو رفته]
off shade
U
رنگ رفته
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
chafed
U
پوست رفته
away
U
غایب رفته
gone
<adj.>
U
از دست رفته
averaged
U
روی هم رفته
I'm glad he's gone.
U
خوشحالم که او رفته.
weatherbeaten
U
رنگ و رو رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
smudgiest
U
رنگ و رو رفته
neatest
U
شسته و رفته
frantic
U
ازکوره در رفته
neater
U
شسته و رفته
altogether
U
روی هم رفته
emaciated
U
گوشت رفته
neat
U
شسته و رفته
unbridle
U
مهاردر رفته
day a day
U
روی هم رفته
consumptive
U
تحلیل رفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com