English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rerun U اجرای مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
halt U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
rerun U اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
Other Matches
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
seconds U مجدد
furthered U مجدد
seconded U مجدد
second U مجدد
furthering U مجدد
furthers U مجدد
further U مجدد
further on U مجدد
furthermore U مجدد
reflorescence U مجدد
seconding U مجدد
renewed U مجدد
Sound Blaster U و پس اجرای آن
run U اجرای
runs U اجرای
reconveyance U اعاده مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
redraw U رسم مجدد
redrawing U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
redraws U رسم مجدد
redrew U رسم مجدد
regenerating U تولید مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
recoupment U کسب مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
repaint U رسم مجدد
redistribution U توزیع مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
retrial U ازمایش مجدد
replenished U پرکردن مجدد
reload U بارکردن مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
reloading U پر کردن مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
retrials U محاکمه مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
resurgence U طغیان مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
reload U پر کردن مجدد
reloads U بارکردن مجدد
revisited U ملاقات مجدد
remand U بازداشت مجدد
remanded U بازداشت مجدد
remanding U بازداشت مجدد
remands U بازداشت مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
replenish U پرکردن مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenished U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
recounts U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
recount U شمارش مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
rally U اجتماع مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rallied U اجتماع مجدد
reissue U چاپ مجدد
replenishing U تدارک مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
reissued U چاپ مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
re attachment U توقیف مجدد
re claim U تقاضای مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
restoration U استقرار مجدد
reapparition U فهور مجدد
recaption U توقیف مجدد
recompile U کامپایل مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
revisit U ملاقات مجدد
recreation U خلق مجدد
recreations U خلق مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
restatement U بیان مجدد
restatements U بیان مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
reinforcement U وضع مجدد
reproduction U تولید مجدد
reproductions U تولید مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reconversion U گرایش مجدد
reshipment U حمل مجدد
renascence U زندگی مجدد
re-run U نمایش مجدد
remotion U حرکت مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-runs U نمایش مجدد
retake U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaking U گرفتن مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reinfection U عفونت مجدد
regeneracy U تولید مجدد
regelation U انجماد مجدد
reformat U فرمت مجدد
re-ran U نمایش مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
resorption U مکیدن مجدد
restart U شروع مجدد
resale U حراج مجدد
resupply U اماد مجدد
resurvey U بررسی مجدد
resale U فروس مجدد
retransmission U مخابره مجدد
retransmission U ارسال مجدد
retread process U تعمیر مجدد
re election U انتخاب مجدد
republication U انتشار مجدد
reporduce U تولید مجدد
comeback U دستیابی مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
reoccur U فهور مجدد
reexport U صادرات مجدد
reentrance U دخول مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U ورود مجدد
re-election U انتخاب مجدد
reversion U ترجمه مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
rededication U اهدا مجدد
rededication U تقدیم مجدد
reebtry U تملک مجدد
regenerated U تولید مجدد
repayment U پرداخت مجدد
regenerates U تولید مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
reeducation U تربیت مجدد
regenerate U تولید مجدد
repayments U پرداخت مجدد
administration of justice U اجرای عدالت
auto da fe U اجرای رای
uses U اجرای چیزی
parallel run U اجرای موازی
performance of a contract U اجرای قرارداد
test run U اجرای ازماینده
test run U اجرای ازمایشی
plan implementation U اجرای برنامه
enforcement of a judgment U اجرای حکم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com