English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
avoidancae training U اجتناب اموزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evasive steering U اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
underachievement U کم اموزی
mastery learning U تسلط اموزی
noviciate U کار اموزی
novitiate U کار اموزی
learning to learn U یادگیری اموزی
tameness U دست اموزی
enculturation U فرهنگ اموزی
cue learning U نشانه اموزی
concept learning U مفهوم اموزی
omission training U حذف اموزی
overachievement U پیش اموزی
conceptual learning U مفهوم اموزی
skill learning U مهارت اموزی
sign learning U علامت اموزی
assertive training U جرات اموزی
sensitivity training U حساسیت اموزی
relation learning U رابطه اموزی
probationership U کار اموزی
place learning U مکان اموزی
sex typing U نقش اموزی جنسیتی
t group U گروه حساسیت اموزی
sensitivity training group U گروه حساسیت اموزی
probational U دوره ازمایش و کار اموزی
probation U دوره ازمایش وکار اموزی
unschooled U تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
elusion U اجتناب
eschewal U اجتناب
shirks U اجتناب
shirking U اجتناب
shirked U اجتناب
shirk U اجتناب
avoidance U اجتناب
indispensable <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.> U اجتناب ناپذیر
inescapable U غیرقابل اجتناب
elude U اجتناب کردن از
eluded U اجتناب کردن از
eludes U اجتناب کردن از
eluding U اجتناب کردن از
passed U اجتناب کردن
inevitable U اجتناب ناپذیر
to shuffle throuch shun U اجتناب کردن از
unalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
absolute <adj.> U اجتناب ناپذیر
steer clear U اجتناب کردن
passes U اجتناب کردن
steer clear of someone <idiom> U اجتناب کردن
stay away from <idiom> U اجتناب کردن
inevitable <adj.> U اجتناب ناپذیر
unavoidable U اجتناب ناپذیر
evitable U اجتناب پذیر
eschewed U اجتناب کردن
eschewing U اجتناب کردن
aviod U اجتناب کردن از
avoidable U اجتناب پذیر
eschews U اجتناب کردن
avoidance gradient U شیب اجتناب
eschew U اجتناب کردن
forbear U اجتناب کردن از
forbears U اجتناب کردن از
pass U اجتناب کردن
active avoidance U اجتناب فعال
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
unavoidable U غیر قابل اجتناب
inevitable U غیر قابل اجتناب
risk avoider U اجتناب کننده از ریسک
refrainment U خود داری اجتناب
risk avoider U اجتناب کننده از خطر
to stay away from something U اجتناب کردن از چیزی یا جایی
emergency risk U خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
paideutics U روش کار اموزی فن تعلیم علم تعلیم
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
terrain avoidance U اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
evades U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
lay up U ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
chop U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
avoiding U احتراز کردن اجتناب کردن
avoided U احتراز کردن اجتناب کردن
shunning U پرهیز کردن اجتناب کردن از
shun U پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunned U پرهیز کردن اجتناب کردن از
avoid U احتراز کردن اجتناب کردن
shuns U پرهیز کردن اجتناب کردن از
avoids U احتراز کردن اجتناب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com