Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transire
U
اجازه گمرک جهت انتقال محموله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
import duties
U
حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
data link
U
تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
custom's appraisor
U
مامور گمرک ارزیاب گمرک
transhipment
U
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
to declare
[customs]
U
گمرک دادن
[گمرک]
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
customs
U
گمرک
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
bonded warehouse
U
انبار گمرک
impost
U
گمرک ورودی
duty paid
U
گمرک پرداخته
customs agent
U
واسطه گمرک
custom house
U
اداره گمرک
custom house
U
گمرک خانه
dutiable
U
گمرک بردار
custom assersor
U
مامور گمرک
customable
U
گمرک بردار
clears
U
از گمرک دراوردن
clearer
U
از گمرک دراوردن
customs clearance
U
ترخیص از گمرک
customs appraisor
U
مامور گمرک
customs agent
U
کارگزار گمرک
customs house
U
اداره گمرک
levy duties
U
گمرک بستن
To get it through the custome.
U
از گمرک رد کردن
ware room
U
انبار گمرک
customs officer
U
مامور گمرک
customhouse
U
اداره گمرک
inland duty
U
گمرک داخلی
clear
U
از گمرک دراوردن
clearest
U
از گمرک دراوردن
bonded store
U
انبار گمرک
free trader
U
بدون گمرک
warehouse
U
انبار گمرک
duty-free
U
معاف از گمرک
customs
U
دفتر گمرک
duty paid
U
گمرک شده
customs
U
اداره گمرک
warehouses
U
انبار گمرک
shipment
U
محموله
cargo
U
محموله
freightage
U
محموله
shipments
U
محموله
lading
U
محموله
delivery
U
محموله
shipment
[American]
U
محموله
consignments
U
محموله
consignment
U
محموله
cargoes
U
محموله
consignment
U
محموله
batches
U
یک محموله
loads
U
محموله
unitized cargo
U
تک محموله
load
U
محموله
batch
U
یک محموله
freight
U
محموله
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
levy duties
U
گمرک بستن به جنسی
import duties
U
گمرک اجناس وارداتی
the free list
U
صورت کالای بی گمرک
tidewaiter
U
مامور گمرک لب دریا
custom
U
حقوق گمرکی گمرک
custom assersor
U
گمرکچی ارزیاب گمرک
free list
U
صورت کالاهای بی گمرک
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
cargo insurance
U
بیمه محموله
bulk cargo
U
محموله حجیم
cargoes
U
محموله کشتی
shipper
U
محموله کشتی
backload
U
محموله مراجعت
loading
U
بار محموله
consignments
U
محموله مرسوله
consignment
U
محموله مرسوله
cargo
U
محموله کشتی
return cargo
U
محموله برگشت
air consignment
U
محموله هوایی
in bond
U
تحت کنترل اداره گمرک
bond
U
به انبار گمرک تحویل دادن
clearance inwards
U
ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards
U
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
bonded goods
U
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
customs entry
U
افهار یا اعلام ورود به گمرک
damaged shipments
U
محموله خسارت دیده
jettisons
U
به دریا ریزی محموله
jettisoning
U
به دریا ریزی محموله
tallyman
U
مسئول کنترل محموله
consignment
U
محموله کالای ارسالی
consignee
U
دریافت کننده محموله
jettison
U
به دریا ریزی محموله
consignments
U
محموله کالای ارسالی
good
U
مال منقول محموله
air bill
U
بارنامه محموله هوایی
cargoes
U
محموله دریایی بار
jettisoned
U
به دریا ریزی محموله
cargo
U
محموله دریایی بار
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
salvage money
U
جایزه نجات کشتی یا محموله
salvaging
U
کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvage
U
کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
cargo manifest
U
افهارنامه شرح محموله کشتی
consolidated vehicle table
U
فهرست خودروهای محموله در کشتی
salvages
U
کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaged
U
کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
break bulk cargo
U
محموله بسته بندی شده
bonded goods
U
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
Do you have nothing to declare?
U
آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
hurdle
U
دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
hurdles
U
دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
wrongshipped
U
محموله ایکه اشتباها" ارسال شده
jettison of cargo
U
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
manifesting
U
لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifested
U
لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifest
U
لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
manifests
U
لیست همه مسافرین و بارهاو محموله در یک پرواز
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
out of bond
U
کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
clearance in ward
U
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
tare and tret
U
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
clear
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
contraband
U
کالای قاچاق محموله قاچاق
liberty
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
warrent
U
اجازه
licences
U
اجازه
licensing
U
اجازه
licence
U
اجازه
ok
U
اجازه
permit
U
اجازه
permits
U
اجازه
licenses
U
اجازه
ratification
U
اجازه
liberties
U
اجازه
permission
U
اجازه
licensure
U
اجازه
permitting
U
اجازه
fiats
U
اجازه
approval
U
اجازه
leaving
U
اجازه
leave
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
authorization
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
license
U
اجازه
fiat
U
اجازه
okay
U
اجازه
authority
U
اجازه
passages
U
اجازه عبور
suffers
U
اجازه دادن
power of procuration
U
اجازه نامه
letter of attorney
U
اجازه نامه
power of authority
U
اجازه نامه
suffered
U
اجازه دادن
full power of attorney
U
اجازه نامه
suffer
U
اجازه دادن
power of attorney
U
اجازه نامه
certificate of authority
U
اجازه نامه
by your leave
U
با اجازه شما
tokens
U
اجازه ورود
token
U
اجازه ورود
accessing
U
اجازه دخول
accesses
U
اجازه دخول
accessed
U
اجازه دخول
access
U
اجازه دخول
clearance
U
اجازه زدودگی
to permit oneself
U
اجازه خواستن
conge
U
اجازه عبور
licensable
U
قابل اجازه
lincense or cence
U
اجازه دادن
may i take it please
U
اجازه می فرمایید
go through
<idiom>
U
اجازه دادن
warrant of attorney
U
اجازه نامه
billet
U
اجازه نامه
acquisition authority
U
اجازه خرید
let
U
اجازه دادن
to admit of
U
اجازه دادن
to ask permission
U
اجازه خواستن
to beg leave
U
اجازه رفتن
lets
U
اجازه دادن
letting
U
اجازه دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com