English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
multiplier effect of a balanced budget U اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
balanced budget multiplier U ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
Other Matches
balanced budget U بودجه متوازن
cyclically balanced budget U بودجه متوازن ادواری
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
appropriation U بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
increasing U فزاینده
isochronous U متوازن
concordant U متوازن
harmonic U متوازن
balanced U متوازن
isochronal U متوازن
well conditioned U متوازن
increasing cost U هزینههای فزاینده
enlarging adapter U رابط فزاینده
constructive interference U تداخل فزاینده
gibbous phase U هلال فزاینده
increasing function U تابع فزاینده
progressive resistance U مقاومت فزاینده
step up transformer U مبدل فزاینده
treppe U انقباض فزاینده
balance economy U اقتصاد متوازن
equipoise U متوازن کردن
balanced state U حالت متوازن
ampere balance U امپرسنج متوازن
income multiplier U ضریب فزاینده درامد
increasing marginal return U بازده نهائی فزاینده
tax multiplier U ضریب فزاینده مالیات
incremental tuner U میزان ساز فزاینده
multiplier U ضریب بهم فزاینده
law of increasing return U قانون بازده فزاینده
component of a symmetrical system U مولفه دستگاه متوازن
balanced growth model U الگوی رشد متوازن
counterbalancing U متوازن سازی تقابلی
mutiplier principle U اصل ضریب بهم فزاینده
money multiplier U ضریب بهم فزاینده پول
deposit multiplier U ضریب بهم فزاینده سپرده
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
export multiplier U ضریب بهم فزاینده صادرات
foreign trade multiplier U ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
increasing returns to scale U بازده فزاینده نسبت به مقیاس
balanced polyphase system U مدار چند فاز متوازن
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
unfunded U بی بودجه
budget line U خط بودجه
possibilities line U خط بودجه
appropriation symbol U کد بودجه
budgeted U بودجه
budgets U بودجه
budget U بودجه
development budget U بودجه عمرانی
government dificit surplus U کسر بودجه
deficits U کسر بودجه
deficit U کسر بودجه
flexible budget U بودجه متغیر
state budget U بودجه دولت
family budget U بودجه خانواده
government budget U بودجه دولت
family budget U بودجه خانوار
financial budget U بودجه مالی
fixed budget U بودجه ثابت
budgeting U بودجه ریزی
cyclical budget U بودجه دورانی
household budget U بودجه خانوار
municipal budget U بودجه شهرداری
margins U بودجه احتیاطی
unbalanced budget U بودجه نامتوازن
variable budget U بودجه متغیر
unified budget U بودجه واحد
budgetary U مربوط به بودجه
program budget U بودجه برنامهای
preliminary budget U بودجه مقدماتی
preliminary budget U بودجه ابتدائی
operating budget U بودجه عملیاتی
national budget U بودجه ملی
military funds U بودجه نظامی
capital budget U بودجه تاسیساتی
margin U بودجه احتیاطی
appropriation limitation U محدودیت بودجه
budgetary control U کنترل بودجه
budgetary appropriations U تخصیص بودجه
budget surplus U اضافه بودجه
budget surplus U مازاد بودجه
budget process U مراحل بودجه
budget process U فرایند بودجه
budget period U زمان بودجه
budget period U دوره بودجه
budget credit U اعتبار بودجه
budget expenditures U مخارج بودجه
budget execution U اجرای بودجه
budget cycle U گردش بودجه
budget cycle U مراحل بودجه
budget data U اطلاعات بودجه
budget deficit U کسری بودجه
budget constraint U محدودیت بودجه
budget comittee U گروه بودجه
budget balance U تعادل بودجه
cyclical budget U بودجه ادواری
current budget U بودجه جاری
administrative budget U بودجه اداری
annual budget U بودجه سالانه
budget determinant U تعیین بودجه
budget deficit U کسر بودجه
capital budget U بودجه سرمایهای
appropriation U اختصاص بودجه
budget ceiling U سقف بودجه
budget bureau U دفتر بودجه
cash budget U بودجه نقدی
budget balance U توازن بودجه
budget classification U طبقه بندی بودجه
The budget deficit of 1980 . U کسر بودجه سا ل1980
operating budget U بودجه بهره برداری
command budget estimate U براورد بودجه یکان
budgeter U تهیه کننده بودجه
flexible budget U بودجه انعطاف پذیر
capital budgeting U بودجه بندی سرمایه
apportionment U واگذاری سهمیه بودجه
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
naval appropriation bill U بودجه نیروی دریایی
national economic budget U بودجه اقتصادی ملی
deficit financing U تامین کسر بودجه
budgeteer U تهیه کننده بودجه
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast U پیش بینی مقدماتی بودجه
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
deficit financing U تامین مالی از راه کسر بودجه
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
peace dividend U ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
slush fund U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com