English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to sniff up water U اب رابه بینی کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
sniff U اب بینی را بالا کشیدن
sniffing U اب بینی را بالا کشیدن
sniffed U اب بینی را بالا کشیدن
sniffs U اب بینی را بالا کشیدن
snivels U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
To take a chance . To risk it. U دل رابه دریا زدن
septum U حفرههای بینی پره بینی
To mail a letter. U نامه ای رابه پست انداختن
establish U کسی رابه مقامی گماردن
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
Not to let someone have a say. U کسی رابه بازی نگرفتن
establishes U کسی رابه مقامی گماردن
establishing U کسی رابه مقامی گماردن
She wrecked the party for us. U مهمانی رابه مازهر کرد
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
to do a thing with f. U کاری رابه اسانی انجام دادن
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
He made over the house to his son . U خانه رابه اسم پسرش کرد
lay off (someone) <idiom> U کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
He turned his back on us. U پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
You have been recommended to us. U توصیه شما رابه ما کرده اند
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To give someone full powerw. U ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
to key up any to do s.th. <idiom> O کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
pitches U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
nemo tenetur se impum accusare U هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
compacting U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
drawbar U میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
byte U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
bytes U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
capitalization U عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
tabulator U بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
resets U سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset U سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
expansion interface U حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
gigo U اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
garbage in garbage out U اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
drag U کشیدن بزور کشیدن
drags U کشیدن بزور کشیدن
dragged U کشیدن بزور کشیدن
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
circulating U چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
sniveling U اب بینی
sniveled U اب بینی
mucus of the nose U اب بینی
snivels U اب بینی
snivelling U اب بینی
snivelled U اب بینی
snot U اب بینی
neb U بینی
rhinologist U بینی
rheum U اب بینی
nasally U از بینی
night bilndness U شب بینی
snivel U اب بینی
cross eye U دو بینی
chiromancy U کف بینی
double vision U دو بینی
graphology U خط بینی
nose U بینی
noses U بینی
the handle of the face U بینی
nozzle U بینی
palmistry U کف بینی
pecker U بینی
nozzles U بینی
hand reading U کف بینی
snoot U بینی
cross eye U کج بینی
sniffed U بینی گرفتن
nostrils U سوراخ بینی
polyopia U چند بینی
rhinoscope U بینی نگر
to blow nose U گرفتن بینی
prognostication U پیش بینی
prognostications U پیش بینی
platyrrhine U پهن بینی
prospectiveness U پیش بینی
nostril U سوراخ بینی
priggism U اندک بینی
anticipation U پیش بینی
sniff U بینی گرفتن
prevision U پیش بینی
sniffs U بینی گرفتن
sniffing U بینی گرفتن
priggery U خود بینی
pregiurement U پیش بینی
precaution U پیش بینی
rhiopharyngeal U بینی حلقی
stereoscopic U برجسته بینی
clairvoyance U روشن بینی
spectroscopy U طیف بینی
spectroscope U طیف بینی
soothsaying U فال بینی
soothsayer U فال بینی
snuffer U سوراخ بینی
self imprtance U خود بینی
scintillating scotoma U اخگر بینی
second sight U روشن بینی
strology U زایجه بینی
subtility U باریک بینی
rhinology U بینی شناسی
precautions U پیش بینی
the two nostrils U دو سوراخ بینی
the tip of the nose U نوک بینی
to read people's hands U کف بینی کردن
telegnosis U غیب بینی
quillet U باریک بینی
retinoscopy U شبکیه بینی
astrology U طالع بینی
rhinal U وابسته به بینی
astrology U اختر بینی
second sight U دور بینی
genethlilogy U زایچه بینی
conchoscope U بینی بین
clear sightedness U روشن بینی
microscopic U ذره بینی
biopsy U زنده بینی
hook nosed U دارای بینی کج
hook-nosed U دارای بینی کج
nose U بینی اسب
noses U بینی اسب
expectation U پیش بینی
expectations U پیش بینی
crystal gazing U بلور بینی
finesse U نکته بینی
introspection U باطن بینی
fortune telling U طالع بینی
forcasting U پیش بینی
flat nosed U پهن بینی
fastidiousness U باریک بینی
false pride U خود بینی
caution U پیش بینی
cautioned U پیش بینی
cautioning U پیش بینی
cautions U پیش بینی
erythropsia U سرخ بینی
astronomy U طالع بینی
abdominos'copy U شکم بینی
megalomania U خودبزرگ بینی
myopia U نزدیک بینی
nasal U وابسته به بینی
nasal U مربوط به بینی
auguries U پیش بینی
augury U پیش بینی
stricture U باریک بینی
predictions U پیش بینی
clairvoyance U غیب بینی
pessimistically U ازروی بد بینی
optimism U نیک بینی
optimism U خوش بینی
foresight U پیش بینی
forecasting U پیش بینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com