English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
succulence U اب داری حالت ابکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aquosity U حالت ابی یا ابکی
slurry U تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft U کشور داری ملک داری
liquid U ابکی
liquids U ابکی
pappy U ابکی
soupy U ابکی
wishy-washy U ابکی
wishy washy U ابکی
washy U ابکی
watery U پر اب ابکی
dilution U ابکی
serous U ابکی
thins U رقیق و ابکی
waterish U چیز ابکی
thinnest U رقیق و ابکی
thinners U رقیق و ابکی
thinned U رقیق و ابکی
to wash down U ابکی کردن
thin U رقیق و ابکی
dilute U ابکی کردن
diluted U ابکی کردن
diluting U ابکی کردن
weakish U چیز ابکی
liquid U چیز ابکی
liquids U چیز ابکی
washiness U ابکی بودن
slush U برف ابکی
wateriness U ابکی بودن
serosity U ابکی بودن
serous membrane U شامه ابکی
semifluid U نیمه ابکی
slurry U ماده ابکی
dilutes U ابکی کردن
slops U خوراک ابکی
slipslop U خوراک ابکی
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
wish wash U مشروب ابکی اب زیپو
small ale U ابجو ابکی وارزان
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
plasm U پلاسما قسمت ابکی خون
plasma U پلاسما قسمت ابکی خون
proteinase U انزیمهای ابکی کننده پروتئین
potion U دارو یا زهر ابکی شربت عشق
potions U دارو یا زهر ابکی شربت عشق
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
kefir U کفیر:یکجورخوراک ابکی وکفدارکه مانندماست است ودرقفقاز....میخورانند
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
tensility U کش داری
wet storage U تر داری
bigamy U دو زن داری
grittiness U شن داری
blind man's buff U از من داری
spinosity U سیخ داری
treasury U خزانه داری
tresury general U خزانه داری کل
vigil U شب زنده داری
thrift U خانه داری
quartermasters U سررشته داری
leasehold U اجاره داری
refusals U خود داری رد
fasting U روزه داری
quartermaster U سررشته داری
trusteeship U امانت داری
trusteedhip U امانت داری
viscosity U شیره داری
wakes U شب زنده داری
waked U شب زنده داری
Exchequer U خزانه داری
bursary U خزانه داری
bursaries U خزانه داری
altruism U همگونه داری
communism U مردم داری
sang froid U خود داری
slavery U برده داری
farming U مزرعه داری
fisk U خزانه داری
vigilance U شب زنده داری
capitalism U سرمایه داری
night waking U شب زنده داری
wake U شب زنده داری
vigils U شب زنده داری
refusal U خود داری رد
housekeeping U خانه داری
treasury general U خرانه داری کل
treasurership U خزانه داری
tenure U اجاره داری
wakefulness U شب زنده داری
stigmatism U خال داری
tenancy U اجاره داری
conchiferous U داری صدف
notbility U خانه داری
non commital U خود داری
bank protection U ساحل داری
dry storage U خشک داری
anti capitalist U ضد سرمایه داری
lucubration U شب زنده داری
angulation U زاویه داری
angularity U زاویه داری
house work U خانه داری
bean caper U پیرسن داری
charges U عهده داری
continenece U خود داری
cellarge U حق انبار داری
creaminess U خامه داری
pernoctation U شب زنده داری
patchiness U وصله داری
bulkiness U جثه داری
bulkiness U تنه داری
blind mans buff U ازمن داری
angularity U گوشه داری
serrulation U دندانه داری
charge U عهده داری
self restraint U خود داری
menage U خانه داری
slaveholding U برده داری
abstinence;or abstinency U خود داری
leasing U اجاره داری
tenancies U اجاره داری
incumbency U عهده داری
rhythmicity U نواخت داری
retenv U خود داری
sang-froid U خود داری
household art U هنرخانه داری
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
keep U حفافت امانت داری
refrains U خود داری کردن
keepworthy U قابل نگه داری
baby sit U بچه داری کردن
to keep house U خانه داری کردن
keeps U حفافت امانت داری
to govern one's passions U خود داری کردن
to possess oneself U خود داری کردن
continence U خویشتن داری پرهیزگاری
to rule the roast U اختیار داری کردن
to keep shop U دکان داری کردن
baby-sat U بچه داری کردن
refraining U خود داری کردن
home economics U اقتصاد خانه داری
mixed capitalism U سرمایه داری مختلط
get by U نگه داری کردن
day nursery U بچه داری در روز
light housekeeping U کارهای خانه داری
housekeep U خانه داری کردن
house keeping operation U اعمال خانه داری
day nurseries U بچه داری در روز
explicit rent U اجاره داری کردن
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
nolle proseequi U خود داری از پی کرد
You have cobwebs in your head. <idiom> U تو گچ تو سرت داری. [اصطلاح]
joint tenancy U اجاره داری مشترک
refrained U خود داری کردن
refrain U خود داری کردن
keep house U خانه داری کردن
double entry U دفتر داری مضاعف
land tenure U اجاره داری زمین
household art U اصول خانه داری
baby-sit U بچه داری کردن
quartermasters U رسته سررشته داری
refrainment U خود داری اجتناب
attorn U اجاره داری کردن
bailment U امانت داری سمساری
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
capitalism U رژیم سرمایه داری
capitalistic U منسوب به سرمایه داری
angularity U زاویه داری لاغری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com