English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
generating tool U ابزار تولید
means of production U ابزار تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
socialism U مالکیت اجتماعی ابزار تولید
communism U کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
Other Matches
tool U دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
locking device U ابزار
carpenter's rule U خط کش [ابزار]
doodads U ابزار
doodad U ابزار
instrumentation U ابزار
devices U ابزار
device U ابزار
double meter stick [American] U خط کش [ابزار]
folding meter stick U خط کش [ابزار]
instrument U ابزار
gadget U ابزار
implemented U ابزار
hardware U ابزار
implement U ابزار
implementing U ابزار
gadgets U ابزار
folding rule U خط کش [ابزار]
yardstick U خط کش [ابزار]
yard stick U خط کش [ابزار]
folding ruler U خط کش [ابزار]
tool U ابزار
tools U ابزار
implements U ابزار
hardware U سخت ابزار
vernier calliper [British] U قطرسنج [ابزار]
sliding caliper U قطرسنج [ابزار]
tool kit U جعبه ابزار
tool boxes U جعبه ابزار
calipers U قطرسنج [ابزار]
tool holder U ابزار گیر
toll steel U فولاد ابزار
calliper [British] U قطرسنج [ابزار]
vernier caliper U قطرسنج [ابزار]
head U دهنه ابزار
tax instrument U ابزار مالیاتی
assembly tools U ابزار مونتاژ
steelwork U ابزار پولادین
clones U ابزار همزاد
clones U ابزار همگن
hawksbeak U ابزار رخ منقاری
cloned U ابزار همزاد
cloned U ابزار همگن
hawksbill U ابزار رخ منقاری
clone U ابزار همزاد
clone U ابزار همگن
knurled tool U ابزار آج دار
cloning U ابزار همگن
cloning U ابزار همزاد
lifting device U ابزار بالا بر
tool box U جعبه ابزار
brick workers tool U ابزار بنایی
bumping tool U ابزار خم کاری
small tool U ابزار کوچک
centering tool U ابزار تمرکز
skiving tool U ابزار تراش
cold heading tool U ابزار سردکار
helve U دسته ابزار
tool U ابزار کار
machine tool U ابزار ماشینی
astragal U ابزار فیتیله ای
machine tools U ابزار ماشینی
toolroom U اتاق ابزار
toolhouse U انبار ابزار
physical device U ابزار مادی
furniture U ابزار اهنی
instrument panels U پیشخوان ابزار
instrument panels U پهنهی ابزار
fishing tackle U ابزار ماهیگیری
workbox U جعبه ابزار
astragulus U ابزار فیتیله ای
turning tool U ابزار تراشکاری
firmware U استوار- ابزار
calipers U کولیس [ابزار]
sliding caliper U کولیس [ابزار]
putty knife U کارتک [ابزار]
spackle knife U کارتک [ابزار]
tool maker U ابزار ساز
scraper [British U کارتک [ابزار]
spatula [American] ] U کارتک [ابزار]
tool kits U جعبه ابزار
tool maker U ابزار مند
tool set U دست ابزار
diamond-fret U ابزار لوزی
calliper [British] U کولیس [ابزار]
bench U میز ابزار
bird's-break U ابزار رخ منقاری
vernier caliper U کولیس [ابزار]
angle-roll U ابزار گرد
toolbox U جعبه ابزار
tool sharpener U ابزار چاق کن
common round U ابزار فیتیله
vernier calliper [British] U کولیس [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
carpenter's rule U خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
folding rule U خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] U خط کش جیبی [ابزار]
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
precision tool U ابزار دقیق
folding ruler U خط کش جیبی [ابزار]
machine shop tool U ابزار ماشینی
pocket rule U خط کش جیبی [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
manipulandum U ابزار پاسخ
credit instrument U ابزار اعتباری
electric drills U دریل ها [ابزار]
pocket rule U خط کش تاشو [ابزار]
folding ruler U خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] U خط کش تاشو [ابزار]
boring machine U دریل [ابزار]
drilling machine U دریل [ابزار]
joiner's hardware U ابزار نجاری
knurled tool U ابزار اج کاری
lathe tool U ابزار تراش
drill U دریل [ابزار]
electric drill U دریل [ابزار]
development tools U ابزار توسعه
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
hand tool U ابزار دستی
operandum U ابزار پاسخ
control equipment U ابزار نظارت
boring machines U دریل ها [ابزار]
flexible drive tool U ابزار گردان
drilling machines U دریل ها [ابزار]
planishing tool U ابزار پرداخت
moulding plane U رنده ابزار
moulding templet U ابزار کشویی
gosseneck tool U ابزار دوخمی
plier U انبردست [ابزار]
drills U دریل ها [ابزار]
bags U کیف ابزار
groupware U ابزار گروهی
floating tool U ابزار متحرک
metal cutting فلزبری [ابزار]
yardstick U خط کش تاشو [ابزار]
milling tool U ابزار فرزکاری
metal cutting tool U ماشین ابزار
bag U کیف ابزار
groupware U گروه ابزار
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
milling cutter U ابزار فرزکاری
gaskets U نوعی ابزار مخصوص
toolhead U ابزار نگهدار اتومبیل
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
hot working die U ابزار عملیات حرارتی
gasket U نوعی ابزار مخصوص
bale breaker U ابزار عدل بازکن
molder's tool U ابزار قالب گیری
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
ballcock U سیفون و ابزار متصل به آن
metal cutting saw اره فلزی [ابزار]
cutting guide راهنمای برش [ابزار]
turnscrews U پیچ گوشتی ها [ابزار]
portable electric tool U ابزار الکتریکی دستی
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
screwdrivers U پیچ گوشتی ها [ابزار]
turnscrew U پیچ گشتی [ابزار]
screwdriver U پیچ گشتی [ابزار]
turnscrew U پیچ گوشتی [ابزار]
screwdriver U پیچ گوشتی [ابزار]
plumber's tool U ابزار لوله کشی
plain carbon tool steel U فولاد ابزار غیرالیاژی
ballcocks U سیفون و ابزار متصل به آن
pocket rules U خط کش های جیبی [ابزار]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com