English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7881 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
condensation cloud U ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground zero U محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
trainbearer U کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
nuclear equipoise U گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
hard sectoring U می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
murkiness U غلیظی
viscosity U درجه غلیظی
minometer U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
rainout U ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
implosion weapon U جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
isotopy U دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
proliferation U سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
precipitation of moisture U انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
vaccine drops U قطرات واکسن
fiery U اتشین
empyreal U اتشین
hottest U اتشین
hotter U اتشین
igneous U اتشین
hot U اتشین
fire water U اب اتشین
smog U مه غلیظی که در اثر دود یا بخارهای شیمیایی ایجاد میشود
hottest U تابان اتشین
phlogosis U امای اتشین
hot U تابان اتشین
hotter U تابان اتشین
hydro sol U قطرات وذرات ریز اب درهوا
Constant dripping wear away the stone . <proverb> U قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
atomic weight U وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
clean weapon U جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
fallout contours U خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
contra injection U تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
gum U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
residence time U مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
nucleon U اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
ramie U رامی
sagittarius U رامی
sagittarii U رامی
obedience U رامی
docility U رامی
mansuetude U حلم رامی
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
rummy U بازی ورق رامی
I am thinking of your own good. U من خو بی شما رامی خواهم
canasta U نوعی بازی رامی
My shoes pinch. U کفشها پایم رامی زند
Even a fool knows this . U یک احمق هم این رامی داند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other. U زبان همدیگر رامی فهمیم
Water lays the dust. U آب گرد وخاک رامی خواباند
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . U همین رامی خواستم بدانم
his sight could p darkness U بینایی وی تاریکی رامی شکافت
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
cloud chamber effect U اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
gin rummy U نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
What foreign language do you know? U کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
Do you move in high circles ? U آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
His action is in the nature of sour grapes. U اززور پسی اینکار رامی کند
slater U کسی که پوست خام رامی تراشد
cribbage U یکجور بازی ورق شبیه رامی
The sun rays dazzle (hit) the eyes. U نور آفتاب چشم رامی زند
wrist U قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
wrists U قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
autobiographer U کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
Can you reckon the cost of the trip? U هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
peak voltmeter U ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
Several people could be accommodated in this room. U چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
pellagra U یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
parbuckle U طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
epicanthus U لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
survey meter U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
work in progress U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
milieus U اطراف
parties U اطراف
from the four winds U از اطراف
milieux U اطراف
environment U اطراف
environs U اطراف
milieu U اطراف
environments U اطراف
toolkit software U بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
vicinity U در حدود در اطراف
edge zone U اطراف لبه
pappus U کلاله اطراف گل
gravesides U اطراف قبر
periderm U پوست اطراف
graveside U اطراف قبر
wry U به اطراف چرخاندن
sides of the question U اطراف موضوع
pericardium U اطراف قلب
ambient noise U صدای اطراف
architrave U گچبری اطراف در
about U در اطراف نزدیک
mess around <idiom> U دو رو اطراف بازیکردن
wryly U به اطراف چرخاندن
go around <idiom> U به اطراف سفرکردن
black eyes U سیاهی اطراف چشم
port U ریل اطراف ناو
black eye U سیاهی اطراف چشم
sea chest U مکندههای اطراف ناو
to look a bout U اطراف کار را پاییدن
touchline U خط اطراف زمین فوتبال
seaward U اطراف دریا روبدریا
parties U متداعیین اطراف دعوی
barnyards U محوطهء اطراف انبار
atmosphere U فضای اطراف هرجسمی
atmospheres U فضای اطراف هرجسمی
look round U اطراف کار را دیدن
barnyard U محوطهء اطراف انبار
quayside U زمین اطراف بارانداز
breadboard U می صورت گیرد
it gives me the hump U جرم می گیرد
bit mapped screen U RA قرار گیرد
greater U شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
balteus U [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
whisker U موی اطراف گونه وچانه
paraselene U روشنایی اطراف هاله ماه
heat muff U پوشش اطراف پنجه اگزوز
areola U محوطهء کوچک اطراف چیزی
snaking U تورگیری اطراف توپ ناو
reels U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
safe distance U مسافت امن اطراف مین
whiskery U موی اطراف گونه وچانه
boundry lines U خطوط اطراف زمین والیبال
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
drop leaf U رومیزی اویخته از اطراف میز
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> U بادقت مراقب اطراف بودن
periosteal U واقع در اطراف ضریع استخوان
bow arm U بازویی که کمان را می گیرد
what p do you receive? U چند درصد می گیرد
what p do you receive? U صدی چندمی گیرد
laughter is infectious U خنده همه را می گیرد
Our affairs are shaping well. U کارها داردسروصورت می گیرد
The fortune teller tells fortunes . U فالگیر فال می گیرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
peristyle U ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
aureole U هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
maul U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
vibrissa U سبیل وموی اطراف دهان حیوان
cross pointing U ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
albumens U مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumen U مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
thistledown U پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
ambiance U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
mauling U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
burg U حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
mauls U گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambient U متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
aureola U هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
ambience U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
cimbia U [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
footprint U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
privat docent or zent U اموزگارمجازدردانشگاه که که مواجب ازدانشجویان می گیرد
she is too p about her dress U زیاد درلباس دقت می گیرد
footprints U فضایی که یک کامپیوتر در میز می گیرد
magnums U بطری که دو باده در ان جای گیرد
managers U و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
He does not bite. U او [مرد] گاز نمی گیرد.
manager U و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
magnum U بطری که دو باده در ان جای گیرد
margin U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
gipsy bonnet U کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
primary cluster U تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
margins U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
Gibbs surround U [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to be wary of saying something U در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
diatomic U دو اتمی
monoatomic U یک اتمی
nuclear U اتمی
Recent search history Forum search
2single gas
2single gas
1range check
1In dubio mitius
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com