Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cylix
U
ابخوری پایه دار ودسته که درقدیم معمول بوده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
non-directional design
U
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
of yon
U
درقدیم
flower de luce
U
گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
penholder
U
جاقلمی ودسته قلم
He doesnt belong to our set (clique).
U
دردار ودسته مانیست
partizan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
synergism
U
کار توام ودسته جمعی
partisan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
partisans
U
شمشیر پهن ودسته بلند
drinking cup
U
ابخوری
mugged
U
ابخوری
drinking vessel
U
ابخوری
mugging
U
ابخوری
mugs
U
ابخوری
canikin
U
ابخوری
mug
U
ابخوری
Quchan
U
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
sadiron
U
اتوی دارای دونوک تیز ودسته متحرک
tankards
U
ابخوری بزرگ
halter break
U
به ابخوری خودادن
tankard
U
ابخوری بزرگ
jorum
U
کوزه ابخوری
scyphus
U
قدح یا ابخوری دودسته
drinking vessel
U
فرف ابخوری کاسه
mobile equipment pool
U
بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
cannikin
U
فرف حلبی کوچک ابخوری
ewer
U
کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
ewers
U
کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
hatch beam
U
پایه دریچه پایه دهلیز
base width
U
عرض پایه پهنای پایه
in-
U
معمول
usage
U
معمول
usages
U
معمول
in
U
معمول
usual
U
معمول
in vogue
U
معمول
going
U
معمول
After the usual courtesies.
U
پس از تعارفات معمول
undersized
U
کوچکتر از معمول
usual conditions
U
شرایط معمول
it is usual with him
U
معمول اوست
off the map
U
غیر معمول
vogue
U
رسم معمول
out of the common
U
غیر معمول
practice
U
معمول به عادت
by usage
U
یا معمول سابق
off season
U
ارزان تر از معمول
normal
U
هنجار معمول
fashionably
U
مطابق معمول
to set in
U
معمول شدن
usu
U
مخفف معمول
consuetudinary
U
عادی معمول
to be in f.
U
معمول بودن
eccentrically
U
بطورغیر معمول
enchorial
U
معمول متعارفی
To overstep the mark. To go too far.
U
از حد معمول گذراندن
in character
<idiom>
U
مثل معمول
out of the ordinary
U
غیر معمول
slow down
<idiom>
U
از حد معمول آرامتر
as usual
<idiom>
U
طبق معمول
as usual
U
مطابق معمول
overslept
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleep
U
بیش از حد معمول خوابیدن
such dresses are the vogue
U
اینجورلباسهامتداول معمول است
introductions
U
معمول سازی ابداع
introduction
U
معمول سازی ابداع
gangling
U
بلند تراز حد معمول
price current
U
صورت نرخهای معمول
oversleeping
U
بیش از حد معمول خوابیدن
quite the thing
U
مطابق بارسم معمول
oversleeps
U
بیش از حد معمول خوابیدن
institution
U
رسم معمول عرف
it is unusually large
U
ازاندازه معمول بزرگتراست
habitualness
U
معمول بودن معتادیت
it is our usual p to
U
معمول ما این است که
intercolonial
U
معمول در میان مستعمرات
decimal
U
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals
U
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
semidouble
U
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
cupola practice
U
روش معمول کوره کوپل
international practice
U
طریقه معمول به بین المللی
fair wear and tear
U
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
executive course
U
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
unorthodox
U
دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
substandard
U
زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
shorter
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
wide angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
shortest
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive length course
U
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
short
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
wide-angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
base piece
U
پایه پایه استقرار
extra
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra-
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
facts
U
بوده
i have been
U
بوده ام
has been
U
بوده
been
U
بوده
has-been
U
بوده
fact
U
بوده
has-beens
U
بوده
bow-pew
U
[نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
characteristic
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
fashionableness
U
توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
has been
U
بوده است
has-been
U
بوده است
has-beens
U
بوده است
coffee roaster
U
قهوه بوده
socle
U
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
gondolas
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
gondola
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
mancipation
U
یکجورایین انتقال یاواگذاری که درازادکردن بردگان وکودکان معمول بود
he has passed the chair
U
رئیس بوده است
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
U
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
production run
U
اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
premundane
U
پیش ازافرینش جهان بوده
underdistance
U
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
Advanced Technology Attachment
U
حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
menad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
maenad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
cerberus
U
سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
free thinker
U
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
how long since is it?
U
چند وقت پیش بوده است
She is always making trouble for her friends.
U
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
judea
U
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
canon low
U
دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
queen dowager
U
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
elam
U
کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
palating
U
مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
daimon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
revivor
U
تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
syren
U
یکی از جانورانی که نصف زن ونصف دیگرپرنده بوده است
daemon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
co respondent
U
مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
refresher
U
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
negligence
U
اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
clavichord
U
یکجورسازسیمی وجا انگشتی دارکه پیشروپیانوی کنونی بوده است
nereid
U
هریک ازپنجاه حوری دریایی که دختران نروس بوده اند
epanastrophe
U
شروع جملهای باهمان کلمه که دراخرجمله پیش بوده است
glacial epoch
U
عصریخ :عصری که یخ بیشترنیم کره شمالی راپوشانده بوده است
moses antedates zoroastes
U
موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
bourgeois
<adj.>
U
از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
catapulting
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
open jet tunnel
U
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
catapulted
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
limited divorce
U
طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
inflationary gap
U
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
catapults
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
movable dam
U
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
foreign excess
U
تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
hard hyphen
U
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
tandem roller
U
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
eocene
U
دوره زمین شناسی >ایوسن < در عهد سوم که بین >پلیوس < و اکیگوسن بوده
gorgon
U
یکی ازسه زنی که موهای سرشان مار بوده و هر کس بدانهانگاه میکردسنگ میشد
accadian
U
که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
commodities
U
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity
U
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
esquire
U
عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
fetishes
U
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetish
U
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
laced window
U
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
unidirectional composite
U
ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
addressing
U
استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
compound bending
U
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
reporting by axception
U
گزارشی که فقط حاوی اقلام خارج از قلمرو عادی بوده ونیازمند توجه مدیریت است
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
totem pole
U
تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem poles
U
تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
satelloid
U
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
special bastard
U
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
fasces
U
یک دسته میله که تبری در میان ان قرار داشته وپیشاپیش فرمانداران رومی می بردند و نشان قدرت بوده
lazy lines
U
سفیدک
[رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
expansion unit
U
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
chess board rug
U
قالی با طرح خانه شطرنجی که بیشتر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی مرسوم بوده و از نقوش ماهی و گل در ذوزنقه ها استفاده شده است
divan cover
U
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
scattered design
U
طرح افشان
[طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
Family prayer rug
U
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
aniline
U
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
kemp
U
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
constant speed propeller
U
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
conservatism
U
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
dragon style
U
[سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com