English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
politic U مصلحت دان مصلحت امیز مقتضی
we were ordered to stay U دستور دادند بمانیم
he gave us permission to stay U اجازه داد که بمانیم
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
interest U مصلحت
expedients U مصلحت
expedient U مصلحت
advisability U مصلحت
expediency U مصلحت
interests U مصلحت
advice U مصلحت
expedient U مصلحت امیز
policies U مصلحت اندیشی
policy U مصلحت اندیشی
interests U سود مصلحت
pragmatism U مصلحت گرایی
advised U مصلحت امیز
expedients U مصلحت امیز
impolitic U مخالف مصلحت
interest U سود مصلحت
To regard as advisable . To deem prudent . U مصلحت دیدن
rede U وقوع مصلحت
pragmatist U مصلحت گرای
inadvisability U خلاف مصلحت
impolicy U خلاف مصلحت
As deemed advisable . As expedient . U هرطور که مصلحت با شد
expediential U مصلحت امیز
politicly U ازروی مصلحت
vital interest U مصلحت حیاتی
A white lie . U دروغ مصلحت آمیز
white lie دروغ مصلحت آمیز
white lie <idiom> U دروغ مصلحت آمیز
it is inadvisable to say that U گفتن ان مصلحت نیست
expediently U از روی مصلحت یا اقتضا
politic U مصلحت امیز کاردانی
impoliticly U از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
inexpediently U از روی فلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
inexpectant U نا منتظر
anticipant U منتظر
waiting U منتظر
wistful U منتظر
anticipatory U منتظر
anticipator U منتظر
waiter U منتظر
waiters U منتظر
trray U منتظر
expectant of U منتظر
thus far U تا اینجا
so far U تا اینجا
here U اینجا
hitherto U تا اینجا
hither U اینجا
hither U به اینجا
where U اینجا
here U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
awaits U منتظر بودن
to look out U منتظر بودن
awaited U منتظر بودن
await U منتظر بودن
trray U منتظر شدن
abhide U منتظر بودن
awaiting U منتظر بودن
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
i am a stranger here U من اینجا غریبم
here and there U اینجا انجا
up and down U اینجا وانجا
passim U اینجا وانجا
to look for anything U منتظر چیزی شدن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
on deck U دونده منتظر نوبت
less than release unit U یکان منتظر حمل
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i await you U منتظر شما هستم
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
to wait for any one U منتظر کسی شدن
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
no one is here U هیچکس اینجا نیست
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
isn't he there U ایا او اینجا نیست
here lies U در اینجا دفن است
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
hereon U در این مورد در اینجا
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
abide U منتظر شدن وفا کردن
abided U منتظر شدن وفا کردن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
abides U منتظر شدن وفا کردن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
i advised him to go there U به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
what is your business here U کار شما اینجا چیست
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
sleep U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
readying U که منتظر است تا قابل استفاده شود
sleeping U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readies U که منتظر است تا قابل استفاده شود
job U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
sleeps U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
readied U که منتظر است تا قابل استفاده شود
jobs U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
queueing U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queues U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queued U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queue U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
Time and tide wait for no man . <proverb> U زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com