Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Did you make any profit in this deal ?
U
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Did you get anything out of this deal ?
U
دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
This shop deals in goods of all sorts .
U
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
bargained
U
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain
U
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining
U
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargains
U
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
Can I help you ? what can I do for you ?
U
فرمایشی داشتید ؟
package deals
U
معامله کلی معامله چکی
package deal
U
معامله کلی معامله چکی
futures goods
U
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
fradulent conveyance
U
معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
of late
U
دراین روزها
in this connextion
U
دراین زمینه
in this matter
U
دراین امر
in this p case
U
دراین موردبخصوص
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
hither and thither
<idiom>
U
دراین سو وآن سو
hereabout
U
دراین حدود
here below
U
دراین جهان
In this day and age.
U
دراین دور وزمان
On this holy month.
U
دراین روز مبارک
In this holy month.
U
دراین ماه مبارک
herein named
U
نامبرده دراین نامه
there
U
دراین موضوع انجا
All the expenses.
U
دراین عکس خوب افتادید
of late years
U
دراین چند سال گذشته
in the last fortnight
U
دراین پانزده روز گذشته
He talked in this connection (vein).
U
دراین زمینه صحبت کرد
In this day and age.
U
دراین سال وزمانه ( امروزه )
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
he is an a. on that
U
سخن او دراین باره است
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
All the world and his wife were at this party .
U
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
I'll give you that
[much]
.
U
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
How many people live here ?
U
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
the pilgrimage of life
U
زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
U
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
simple shear
U
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
I'll speak at length on this subject.
U
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
It this case , the purpose has been defeated .
U
دراین مورد نقض غرض شده است
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
The surely clean you out in this nightclub .
U
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
There is nothing I can do about it.
U
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Several people could be accommodated in this room.
U
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
In this contract , there are no loopholes for either party .
U
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical
U
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idlest
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacity
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacities
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
bitmap
U
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
band
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
shareware
U
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
ieee
U
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
exerciser
U
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplex
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use
U
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
wimp
U
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimps
U
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP
U
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
protectionism
U
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
Hamming code
U
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
solenoid sweep
U
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
publishes
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
published
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publish
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
wire
U
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires
U
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
bargains
U
معامله
transactions
U
معامله
truck
U
معامله
trucks
U
معامله
trucking
U
معامله
trucked
U
معامله
dealing
U
معامله
bargained
U
معامله
sell
U
معامله
selling
U
معامله
sells
U
معامله
bargain
U
معامله
transaction
U
معامله
bargaining
U
معامله
penny worth
U
معامله
negotiation
U
معامله
truckman
U
معامله گر
treament
U
معامله
transactor
U
معامله گر
negotiations
U
معامله
oases
U
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oasis
U
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
collective bargaining
U
معامله جمعی
performances
U
انشاء معامله
performance
U
انشاء معامله
deals
U
معامله کردن
deals
U
حد معامله کردن
option
U
اختیار معامله
options
U
اختیار معامله
spot transaction
U
معامله نقدی
terms of trade
U
شرایط معامله
to do business
U
معامله کردن
to make a market of
U
معامله کردن
to take
U
معامله قماری
transaction on change
U
معامله در بورس
reciprocity
U
معامله به مثل
reciprocity
U
معامله بمثل
chap
U
معامله کردن
deal
U
معامله کردن
deal
U
حد معامله کردن
sell-outs
U
معامله کردن
truck
U
معامله کردن
intercourse
U
مراوده معامله
trucking
U
معامله کردن
trucks
U
معامله کردن
dealing
U
خریدوفروش و معامله
treater
U
طرف معامله
truckage
U
مبادله معامله
unauthorized transaction
U
معامله فضولی
unconscionable bargain
U
معامله نامعقول
valid transaction
U
معامله صحیح
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
trucked
U
معامله کردن
short sale
U
معامله سلف
negotiable
U
قابل معامله
arbitrage
U
معامله به سود
arbitrage
U
معامله با منفعت
barterer
U
معامله گر پایاپای
cause of a transaction
U
جهت معامله
bargaining
U
معامله باصرفه
reason for a transaction
U
جهت معامله
credit sale
U
اعتبار در معامله
dealing in futures
U
معامله سلف
do business
U
معامله کردن
trade in for
U
معامله کردن
bargains
U
معامله باصرفه
an nucertain transaction
U
معامله غرری
strike a bargain
U
معامله کردن
speculative
U
معامله قماری
venturing
U
معامله قماری
ventures
U
معامله قماری
ventured
U
معامله قماری
venture
U
معامله قماری
package deal
U
معامله یکجا
package deals
U
معامله یکجا
negotiator
U
طرف معامله
negotiators
U
طرف معامله
bargained
U
معامله باصرفه
fictitious transaction
U
معامله صوری
transact
U
معامله کردن
not negotiable
U
غیرقابل معامله
sell-out
U
معامله کردن
sell out
U
معامله کردن
dealt
U
حد معامله کردن
object of transaction
U
مورد معامله
private treaty
U
معامله خصوصی
reciprocal treatment
U
معامله متقابله
reciprocation
U
معامله متقابله
transacted
U
معامله کردن
transacting
U
معامله کردن
forward dealing
U
معامله به وعده
forward purchase
U
معامله سلف
hedgehoggy
U
سخت معامله
invitation to treat
U
دعوت به معامله
bargain
U
معامله باصرفه
merchantable
U
قابل معامله
transacts
U
معامله کردن
retorsion
U
معامله به مثل
swaps
U
معامله پایاپای
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com