English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on guard <idiom> U آگاه ،بادقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mount U عمل درج دیسک در دیسک درایو یا آگاه کردن سیستم عامل که دیسک درایو آماده استفاده است
mounts U عمل درج دیسک در دیسک درایو یا آگاه کردن سیستم عامل که دیسک درایو آماده استفاده است
admonish آگاه کردن
acquaint آگاه کردن
acquainted آگاه
pre admonish از پیش آگاه کردن
unmount U برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
addict U کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
shrug your shoulders <idiom> U نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
admonish U آگاه کردن
to be in the loop <idiom> U آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to stay in the loop <idiom> U آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to waken U آگاه کردن
I look forward to hearing from you soon. [letter closing line] U مشتاقم به زودی از شما آگاه شوم. [پایان نامه]
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . U به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
I am not aware of that. <idiom> U درباره اش آگاه نیستم. [اصطلاح]
smell danger <idiom> U از خطری پیش آگاه شدن [اصطلاح مجازی]
Other Matches
attentive U بادقت
careful U بادقت
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
squinny U بادقت جستجوکردن
scrupulousy U بادقت زیاد
pries U بادقت نگاه کردن
gazing U بادقت نگاه کردن
gaze U بادقت نگاه کردن
gazed U بادقت نگاه کردن
gazes U بادقت نگاه کردن
pry U بادقت نگاه کردن
elaborate U بادقت شرح دادن
elaborated U بادقت شرح دادن
elaborates U بادقت شرح دادن
pried U بادقت نگاه کردن
elaborating U بادقت شرح دادن
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> U بادقت مراقب اطراف بودن
coddle U بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddling U بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddles U بادقت زیاد بکاری دست زدن
coddled U بادقت زیاد بکاری دست زدن
shim U واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
exhaust U تمام کردن بادقت بحث کردن
exhausts U تمام کردن بادقت بحث کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com