English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chargeable U آنچه قابل شارژ است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
NiMH U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
dry cell battery U باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
NiCad U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
movable U آنچه قابل حرکت است
selectable U آنچه قابل انتخاب باشد
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
alterable U آنچه قابل تغییر است
controllable U آنچه قابل کنترل است
transportable U آنچه قابل حمل است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
visible U آنچه قابل دیدن است
quantifiable U آنچه قابل شمارش است
convertibles U آنچه قابل تبدیل است
convertible U آنچه قابل تبدیل است
interchangeable U آنچه قابل تغییر است
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
extensible U آنچه قابل گسترش است
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
variable U آنچه قابل تغییر است
flexible U آنچه قابل تغییر است
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
computable U آنچه قابل محاسبه است
removable U آنچه قابل جابجایی است
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
audible U آنچه قابل شنیدن است
variables U آنچه قابل تغییر است
addressable U آنچه قابل آدرس دهی است
easy to use U آنچه قابل فهم و انجام باشد
optional U آنچه قابل انتخاب شدن باشد
available U آنچه قابل دستیابی یا خرید است
downloadable U آنچه قابل بار کردن است
accessible U آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
erasable U آنچه قابل پاک شدن است
hand-held U آنچه قابل نگهداری در دست است
alternative U آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
visually U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
users U آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
visual U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
selectable U آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
user U آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
visuals U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
manageable U آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
alternatives U آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
audio U مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
usable U آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
computer readable U آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
effective U آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
charges U شارژ کردن شارژ
charge U شارژ کردن شارژ
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
machine U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
heat U شارژ
fluxing agent U شارژ
heats U شارژ
charging U شارژ
charger U دستگاه شارژ
furnace charge U شارژ کوره
like charge U شارژ همنام
chargers U دستگاه شارژ
coke per charge U ذغال کک شارژ
charge d'affaires U شارژ دافر
load U شارژ کردن
loads U شارژ کردن
melting charge U شارژ ذوب
basic allowance U شارژ انبار
liquid metal charge U شارژ فلز مذاب
authorized stockage list U صورت شارژ انبار
constant current charge U شارژ با جریان ثابت
constant voltage charge U شارژ با ولتاژ ثابت
maintenance float U شارژ انبار سیال
turbocharger U موتور شارژ کننده توربین
uncharged U غیر مسلح شارژ نشده
tariff U شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
floatation U سطح اماد اضافی شارژ انباراضافی
maintenance float U شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
tariffs U شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
electric U تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
charges U مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge U مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charging point U محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
electroluminescence U نور ارسال شده از نقط ه فسفری وقتی توسط الکترون یا قطعه شارژ شده پرشود
charge U خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges U خرج گذاری کردن شارژ کردن
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
authentic U آنچه درست است
incoming U آنچه از خارج می آید
lightweight U آنچه سنگین نیست
used U آنچه جدید نیست
auxiliaries U آنچه کمک میکند
auxiliary U آنچه کمک میکند
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
producing U آنچه تولید میکند
constants U آنچه تغییر نمیکند
unwanted U آنچه لازم نیست
constant U آنچه تغییر نمیکند
protective U آنچه حافظت میکند
lightweights U آنچه سنگین نیست
knowledge U آنچه دانسته است
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
contiguous U آنچه اثر می گذارد
biased U آنچه اریب دارد
exclusive U آنچه شامل نمیشود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
preformatted U آنچه فرمت شده باشد
requirements U آنچه مورد نیاز است
characteristically U آنچه مخصوص یا ویژه است
durable U آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
residual U آنچه در پشت سر باقی می ماند
round U آنچه در دایره حرکت میکند
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
characteristic U آنچه مخصوص یا ویژه است
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
ambiguous U آنچه دو معنای ممکن دارد
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
distant U آنچه در محلی قرار دارد
roundest U آنچه در دایره حرکت میکند
significantly U آنچه معنای مخصوصی دارد
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
identities U آنچه کسی یا چیزی است
identity U آنچه کسی یا چیزی است
availability U آنچه به آسانی بدست آید
clears U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clear U آنچه به سادگی فهمیده میشود
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
approximating U آنچه تقریبا درست است
unedited U آنچه ویرایش نشده است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
finished U آنچه کامل شده است
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
malfunctions U آنچه درست کار نکند
efficient U آنچه که خوب کار میکند
malfunction U آنچه کامل کار نکند
clearer U آنچه به سادگی فهمیده میشود
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
multifunction U آنچه تابعهای متعددی دارد
malfunction U آنچه درست کار نکند
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
significant U آنچه معنای مخصوصی دارد
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
third U آنچه بعد از دومین می آید
value U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
continual U آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential U آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials U آنچه اختلاف را نشان میدهد
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
prior U آنچه قبلاگ رخ داده است
successive U آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
frequented U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
magnetic U آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
frequenting U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
selectively U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
frequent U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
incompatible U ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
magnet U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com