English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weatherbeaten U آفتاب سوخته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Every single day. Day in day out. U آفتاب به آفتاب
Fully exposed (over-exposed)to the sun. U درسینه آفتاب
sunset غروب آفتاب
on the sunny side . U درسمت آفتاب رو
sun lamp U لامپ حمام آفتاب
plane as a pikestaff مانند آفتاب روشن
rain or shine چه باران باشد چه آفتاب
The sun was roasting us . U آفتاب ما راکباب کرد
sun lamps U لامپ حمام آفتاب
Make hay while the sun shines. <proverb> U تا آفتاب مى تابد خرمن کن.
burned U سوخته
charred U سوخته
adust U سوخته
scorched U سوخته
The sun rays dazzle (hit) the eyes. U نور آفتاب چشم رامی زند
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Ravishingly beautiful. U مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
burned lime U اهک سوخته
burnt almond U بادام سوخته
slag U فلزنیم سوخته
parched with thirst U تشنه سوخته
empyreuma U بوی سوخته
caramels U قند سوخته
caramel U قند سوخته
sugared almond U یابادام سوخته
hard bake U بادام سوخته
praline U اجیل سوخته
praline U بادام سوخته
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
tip fading U [رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
Sienna <adj.> <noun> U رنگ قهوه ای سوخته
burned rug U قالی سوخته شده
To be rebuffed . U دماغ سوخته شدن
The light bulb has burned out. U لامپ سوخته است
dander U سوخته وخاکستر شده
coke U زغال سنگ سوخته
cokes U زغال سنگ سوخته
sunburn U افتاب سوخته کردن
burnt sacrifice U قربانی سوخته یا سوختنی
empyreumatical U دارای بوی سوخته
empyreumatical U مربوط ببوی سوخته
ivory black U گرد سوخته استخوان
to smell something burning U بوی سوخته شنیدن
I can smell something burning. U بوی سوخته می آید
to taste burnt U مزه سوخته دادن
i smell something burning U بوی چیز سوخته میشنوم
He was snubbed . He drew blank. U دماغ سوخته شد ( خیط وبور )
parches U تفتیدن افتاب سوخته کردن
parch U تفتیدن افتاب سوخته کردن
yorked U توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
caramelize U بصورت قند سوخته درامدن یادراوردن
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
slivers U دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
inconsumable U سوخته نشدنی تمام نشدنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com